~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین

۱۷ مطلب در آبان ۱۳۸۸ ثبت شده است

[عنوان ندارد]

شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۸۸، ۰۸:۳۰ ب.ظ
غنچه از خواب پرید و گلی تازه به دنیا آمد خار خندید و به گل گفت: سلام                                              و جوابی نشنید خار رنجید ولی هیچ نگفت ساعتی چند گذشت گل چه زیبا شده بود دست بی رحمی آمد نزدیک                                 گل سراسیمه ز وحشت افسرد لیک آن خار در آن دست خزید                                    و گل ار مرگ رهید صبح فردا که رسید خار با شبنمی از خواب پرید گل صمیمانه به او گفت: سلام...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۸۸ ، ۲۰:۳۰
خانوم سین

[عنوان ندارد]

چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۸۸، ۰۷:۰۸ ب.ظ
کیف پولمو تو آکواریوم جا گذاشتم... پولاش به جهنم... کارت دانشجویی، کارت خوابگاه، کارت سلف، عابر بانک، کارت بسیج (مهمتر از همه! ) توش بود... از همه پرسیدم و هیشکی خبر نداشت... خلاصه که ساعت حدود ۵ بود که چندین نفر از دوستان همه با هم منو مورد لطف قرار دادن و خبر دادن که کیف پولم نگهبانی خوابگاهه!  خلاصه که پیدا شد...   پ.ن.۱. هوا امروز عالی بود... بارون شدید... قدم زدن کنار بابلرود و خیس شدن... یخ زدن و خندیدن های شاد... خوش گذشت به هر حال! جاتون خالی! پ.ن.۲. ماهی تشریح کردیم این هوا!!  چه ماهی ای بود... کپور... کاش میوردیم خونه میپختن بچه ها میخوردن! من که دوست ندارم!   پ.ن.۳. "سیمین ما به خنده هات عادت داریم... این طوری دپرسی همه رو ناراحت میکنی... از تو انرژی میگیریم... مثل بچه ها که از کار خطاشون خجالت میکشن اومدی عقب..." دوستان لطف دارن...ولی دیگه انرژی برای صرف نمونده... مخصوصا اگه بفهمی رفتارای دوستانه و بی قصد و غرضت رو چه حسابی میره!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۸۸ ، ۱۹:۰۸
خانوم سین

~:* بگو سیب... *:~ -

سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۸۸، ۰۸:۳۰ ب.ظ

کیف پولمو تو آکواریوم جا گذاشتم... پولاش به جهنم... کارت دانشجویی، کارت خوابگاه، کارت سلف، عابر بانک، کارت بسیج (مهمتر از همه!) توش بود...

از همه پرسیدم و هیشکی خبر نداشت...

خلاصه که ساعت حدود ۵ بود که چندین نفر از دوستان همه با هم منو مورد لطف قرار دادن و خبر دادن که کیف پولم نگهبانی خوابگاهه! خلاصه که پیدا شد...

 

پ.ن.۱. هوا امروز عالی بود... بارون شدید... قدم زدن کنار بابلرود و خیس شدن... یخ زدن و خندیدن های شاد... خوش گذشت به هر حال! جاتون خالی!

پ.ن.۲. ماهی تشریح کردیم این هوا!! چه ماهی ای بود... کپور... کاش میوردیم خونه میپختن بچه ها میخوردن! من که دوست ندارم! 

پ.ن.۳. "سیمین ما به خنده هات عادت داریم... این طوری دپرسی همه رو ناراحت میکنی... از تو انرژی میگیریم... مثل بچه ها که از کار خطاشون خجالت میکشن اومدی عقب..." دوستان لطف دارن...ولی دیگه انرژی برای صرف نمونده... مخصوصا اگه بفهمی رفتارای دوستانه و بی قصد و غرضت رو چه حسابی میره!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۸۸ ، ۲۰:۳۰
خانوم سین

~:* بگو سیب... *:~ -

سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۸۸، ۰۸:۳۰ ب.ظ

کیف پولمو تو آکواریوم جا گذاشتم... پولاش به جهنم... کارت دانشجویی، کارت خوابگاه، کارت سلف، عابر بانک، کارت بسیج (مهمتر از همه!) توش بود...

از همه پرسیدم و هیشکی خبر نداشت...

خلاصه که ساعت حدود ۵ بود که چندین نفر از دوستان همه با هم منو مورد لطف قرار دادن و خبر دادن که کیف پولم نگهبانی خوابگاهه! خلاصه که پیدا شد...

 

پ.ن.۱. هوا امروز عالی بود... بارون شدید... قدم زدن کنار بابلرود و خیس شدن... یخ زدن و خندیدن های شاد... خوش گذشت به هر حال! جاتون خالی!

پ.ن.۲. ماهی تشریح کردیم این هوا!! چه ماهی ای بود... کپور... کاش میوردیم خونه میپختن بچه ها میخوردن! من که دوست ندارم! 

پ.ن.۳. "سیمین ما به خنده هات عادت داریم... این طوری دپرسی همه رو ناراحت میکنی... از تو انرژی میگیریم... مثل بچه ها که از کار خطاشون خجالت میکشن اومدی عقب..." دوستان لطف دارن...ولی دیگه انرژی برای صرف نمونده... مخصوصا اگه بفهمی رفتارای دوستانه و بی قصد و غرضت رو چه حسابی میره!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۸۸ ، ۲۰:۳۰
خانوم سین

[عنوان ندارد]

سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۸۸، ۱۰:۵۴ ق.ظ
ق.ن.۱. به نظر می رسد هماهنگ شدن با این وضعیت موجود بهتر از تغییر آن باشد. چون معلوم نیست اگر این شرایط تغییر کند چه پیش خواهد آمد. سری را که درد نمی کند دستمال نمی بندند...   همه چیز داره روبه راه میشه... دارم یاد میگیرم که محدودیت هایی درست کنم... دیروز طوری حرفا و کلمات از دهنم میومدن بیرون که بعدا خودم تعجب کردم... که من وقتی میتونم اینقدر جدی باشم و همه چیز رو به طور قاطع روشن کنم چرا باید طوری باشم که بعدها بعضی ها انتقادشو بهم بکنن؟! خلاصه که دیگه دارم یه چیزایی یاد میگیرم... نرم و منعطف بودن در کنار اقتدار... ۲ تاشو داشتم اما الان در کنار هم!   امتحان بیو شیمی عالی گذشت... حفظ کردن ساختار ۲۰ تا اسید آمینه و شکایت به خدا که چرا به "گلایسین" و "آلانین" و خیلی پیچیده تر بخواد بشه "سرین" قناعت نکرده و چیزی مثل "تریپتوفان" و "هیستیدین" رو هم گذاشته تو پروتئینا! یا مثلا اسفنج به این فسقلی ای چرا باید فقط تو ساختار بدنه ش n نوع سلول داشته باشه؟   پ.ن.۱. بهترین روز تاریخ علم آموزی... فردا... تشریح ماهی کپور... تصورش هم سخته... من که حتی تن ماهی به زور میخورم باید یه ماهی کپور دستم بگیرم و ببینم شعاع های باله ش سخته یا نرم... فلساش دایره ای ن؟ ردیف دندونای حلقیش از سیستم ۱.۱.۳.۳.۱.۱ پیروی میکنه یا نه!؟! پ.ن.۲. آرش قربانی... یه پسر کوتاه قد و ساکت... مهندسی کامپیوتر... یه کت سبز پسته ای و کیف چرم قهوه ای... خدایش بیامرزد! تاثیر بدی داشت مرگش با اینکه حتی یه بار هم حرف نزده بودیم! و اصلا نمیدونست من وجود دارم! پ.ن.۳. و ان یکاد الذین کفروا...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۸۸ ، ۱۰:۵۴
خانوم سین

[عنوان ندارد]

يكشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۸۸، ۰۵:۴۵ ب.ظ
ق.ن.۱.اگر کسى یک نفر را بکشد قاتل است،  میلیونها را بکشد فاتح است و همه را بکشد خداست                                        ژان روستان   خب میشه گفت همه چیز خوبه... قربان تا غدیر قراره که به هم وصل شه تا بچه ها برن ماماناشونو ببینن! و من هم برم که بابایی منو ببینه چون دلش خیلی تنگ میشده باشد (!) دانشگاه عالیه مخصوصا حالا که من ۱۹ سال و ۳ روز کامل از سنم میگذره و همه چیز یه رنگ دیگه ست... کلاس زبان خوبه... عملیات برای گرفتن قورباغه و مار ادامه داره... هنوز میمونم واسه نهار چی بخورم (!)... کلاس ویولن هم خوبه (با کمک کارگرای بلوک ۷ یه سمفونی میسازیم شنیدنی...)       پ.ن.۱. چندتا حس مختلف بوجود اومد... اول اینکه از "ح" متنفرم... بعد دیدم ربطی به اون نداره... پس از "الف" هم باید ناراحت باشم... بعد فکر کردم که اینجوری نمیشه... باید اساسی عمل کرد... ولی آخرش به این نتیجه رسیدم که به من هیچ ربطی نداره... هر کار دلش میخواد بکنه... من هشدارو دادم بهش! با "ح" کامل قطع رابطه و با "الف" یه دوستی صمیمی بدون حرف زدن در مورد مسائلی که مربوط به من نیست!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۸۸ ، ۱۷:۴۵
خانوم سین

[عنوان ندارد]

پنجشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۸۸، ۰۴:۵۲ ب.ظ
عالییییییییی بود... ساعت ۵ و نیم... غروب آفتاب و اذان مغرب... یک جمع دوستانه و صمیمی... کیک باب اسفنجی و ساندویچ دست ساز... کادو های خوشگل و دوستام که همه جمع بودن... ۱۹ تا شمع رنگارنگ و کوچولو که همه شون با هم خاموش شدن و این یعنی به آرزویی که کردم میرسم... و این یعنی ۱۹ سال تموم شد و فقط یک سال از دهه ی دوم زندگیم مونده... و این یعنی من +۱۸ هستم و این یعنی شروع یک زندگی مستقل تر... این یعنی "سیمین خانوم" بزرگ شدی... یعنی یه کاری کن همه بفهمن که دیگه ۱۸ سالت نیست... که یه سال اضافه تر شده (حتی اگه به فاصله ی یک روز)   پ.ن.۱. برات آرزوی موفقیت دارم... هر جا که هستی... هیچ وقت تسلیم نشو و همیشه پاک بمون... پ.ن.۲. من چقدر خوشبختم... همه چیز آرومه!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۸۸ ، ۱۶:۵۲
خانوم سین

و اما آبان...

پنجشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۸۸، ۰۱:۳۰ ب.ظ
متولدین آبان، نماد: عقرب ویژگی‌ها و خصوصیات‌ کلی‌ متولدین‌ آبان‌ ماه‌:مصمم‌، قاطع‌، با اراده‌، پر قدرت‌، محکم‌ و نیرومندعاطفی‌، احساساتی‌، پراحساس‌ و شهودی‌مقتدر، با نفوذ، قوی‌، جذاب‌، گیرا، پرشور و پرحرارت‌پر شور و شوق‌ و مهیج‌ جنبه‌ منفی‌ شخصیت‌ متولدین‌ آبان‌ ماه‌:حسود، غیرتی‌، خشمگین‌ و غضب‌ آلودوسواسی‌ و بی‌اختیار تودار، پنهان‌ کار، مرموز، لجوج‌، یک‌ دنده‌، سرسخت‌ و خودرأی‌   علاقمندیها: صداقت‌ و حقیقت‌، عوامل‌ پنهان‌ و اسرارآمیز، درگیر بودن‌ در کار،کارهای‌ معنادار و عمیق‌، مجاب‌ گری‌ و برخورداری‌ از قدرت‌ قانع‌ کنندگی‌.بیزاریها: بسنده‌ کردن‌ به‌ اطلاعات‌ سطحی‌ و کم‌ مایه‌، سودجویی‌ و منفعت‌طلبی‌،مشاغل‌ و کارهای‌ موهن‌ و سبک‌، ارتباطات‌ و روابط سطحی‌ و کم‌ مایه‌، تملق‌، چرب‌زبانی‌، چاخان‌ گویی‌، گزافه‌گویی‌، اغراق‌ و چاپلوسی متولدین‌ آبان‌ ماه‌ در عشق‌ و عاشقی‌ بسیار احساساتی‌، عاطفی‌ و فعال‌ هستند. ارتباطعاشقانه‌ به‌ نظر آنها امری‌ مقدس‌ است‌ و از بعد معنوی‌ به‌ آن‌ می‌نگرند. زمانی‌ که‌ عاشق‌می‌شوند، در خلسه‌ فرو رفته‌ و از خود بی‌خود می‌شوند و فردیت‌ خویش‌ را از یادمی‌برند() و ازدواج‌ به‌ نظر آنها یک‌ پیوند روحی‌ و روانی‌ به‌ شمار می‌آید. به‌ همین‌ دلیل‌نیز گهگاهی‌ در امر عشق‌ و عاشقی‌ آن‌ چنان‌ به‌ افراط می‌روند که‌ لقب‌ «عشاق‌ بخت‌برگشته‌ و بد فرجام‌» را به‌ خود اختصاص‌ می‌دهند. سیاره‌ حاکم‌ بر شما «پلوتون‌» است‌. رنگ‌ محبوب‌ و خوش‌ یمن‌ متولدین‌ آبان‌ ماه‌ «قرمز تیره‌ و آلبالویی‌» است‌ نام‌ افراد مشهوری‌ که‌ در ماه‌ آبان‌ متولد شده‌اند:ماری‌ آنتوانت‌ماری‌ کوری‌مارتین‌ لوترتئودور روزولت‌چارلز، پرنس‌ ولزبیل‌ گیتز   پ.ن.۱. من به فال و رمالی اعتقاد ندارم ولی با این یکی حال کردم! همه ش درسته ... پ.ن.۲. تولدت مبارک سیمین خوبم!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۸۸ ، ۱۳:۳۰
خانوم سین

[عنوان ندارد]

چهارشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۸۸، ۰۵:۴۱ ب.ظ
ورشکست شدم!البته می ارزید. یه کیک ۳ کیلویی باب اسفنجی... وسائل شام... کلی اس ام اس واسه دعوت بچه ها! فردا شب خیلی خوش خواهد گذشت... ساعت ۵... غروب آفتاب... ساحل سنگی... کنار دریا!   پ.ن.۱. طالع روزانه: نمی خواهد به فکر تغییرات عمده و تحولات عظیم باشی. سعی کن چون مورچه ای که هر روز دانه ای تازه برمی چیند برای آینده خود چیزی اندوخته باشی در اینصورت رستگار خواهی بود. پ.ن.۲. پیام تبریک از طرف کسایی داشتم که فکرشو نمیکردم! فائزه... نگار... ممنون از همه شون که یادم انداختن همه چی آرومه... من چقدر خوشبختم!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۸۸ ، ۱۷:۴۱
خانوم سین

[عنوان ندارد]

سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۸۸، ۰۴:۴۱ ب.ظ
۲ روز مونده و حوصله ندارم امروز رو به تعریف در مورد روز خوبی که داشتم بگذرونم... دلم میخواد این پستو غر بزنم! فرقی هم نمیکنه واسه خنده باشه... باعث شک کردن به عقل و شعورم بشه... وقت کسی تلف شه یا هر چرند دیگه ای... این پست مال خودمه و خسته شدم از بس مواظب بودم چیزی ننویسم و نگم که ناراحت شه کسی... امروز... دیروز... تمام وقتم صرف این شد که به دوستام بفهمونم که چه جوری باهام صحبت کنن! ۲ روزه که واسم مهم شده که کی در موردم چی فکر میکنه... ۲ روزه که تمام حرکات دوستامو زیر نظر میگیرم و کافیه یه ذره خطا برن... ۲ روزه تمام فکرم این شده که کدومشون دوستن و کدومشون ...؟! ۲ روزه خسته م... ۲ روزه که همه چیز آروم نیست...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۸۸ ، ۱۶:۴۱
خانوم سین