بانو ! تمام بُعد زمان رو به روی ماست !
تاریخ ، حرف کهنه و این عشق حرف نو !
تو حرف تازه ای و غزل می زند ورق -
- تقویم را و تا ابدیت ، جلو جلو -
هر صفحه را به بوسه تو مُهر می کند …
خیام ، مست عطر دهانت ، تلو تلو -
… می آید و دوباره رصد می کند … تـــو را !
شک می کند … دوباره رصد می … دوباره… دو -
نه ! …صد هزار باره ! ….یقین می کند ! … و بعد :
تاریـــخ نو : ۱/ ۱/ یکسال بعد تو !
پ.ن.1. رمان جدید مودب پور با عنوان "شب پره ها"... گول اسم نویسنده ش رو نخورید. درسته تو این کتاب دوباره برگشته به حس و حال کتاب های اولش، و درسته که دلم برای شخصیت طنز همیشگی داستان های تنگ شده بود، اما خوندنش چیزی بر ما نیفزود... یک رمان با مضمون اجتماعی با سبک خاص اولیه مودب پوری که صرفا جهت استراحت مغز پس از خوندن کتاب های وزین تر توصیه میشه.
پ.ن.2. دلم میخواست صدام و اجرام اونقد خوب بود که میتونستم شعر بخونم... اونطوری که تو ذهنم کلمه هاش میرقصن رو بتونم بخونم. و این شعر فوق العاده س. و از خوندنش خسته نمیشم... کاملش رو اینجا بخونین...
پ.ن.3. «حیف که سیب را هر کار کنی سیب است و یاد نمی گیرد نوبرانه بودن را. کم بودن را. گران و دست نیافتنی بودن را. بد و بی خاصیت بودن را و همیشه خوب نبودن را!...» کانال تلگرام باب استفعال رو دنبال کنید...
پ.ن.4. دفاع مِهدی عالی بود... هرچند ماها شبیه یک علامت تعجب و سوال سر دفاعش حضور داشتیم که از پرسش و پاسخ دو ساعته داورا و اساتید باهاش چیزی متوجه نمیشدیم... اما عالی بود... و مهم تر از همه اینکه بلاخره تموم شد.
- من یک بار بلیت هواپیما به استرالیا گرفتم.هرچند نرفتم.
با تعجب به من نگاه کرد.
- مهم نیست... شاید روزی رفتم.
+ نگو شاید. کلارک باید روزی ازینجا بروی. به من قول بده که باقی عمرت را توی این خراب شده نمانی... من اصلا نمی توانم فکرش را بکنم که تو همه عمرت را اینجا بمانی... تو خیلی جوان هستی، خیلی پرشور...
صورتش را از من برگرداند.
+ آدم فقط یک بار به دنیا می آید. وافعا وظیفه داری حتی الامکان بهترین زندگی را در پیش بگیری....
(جمله اصلیش خیلی دلنشین تره. رجوع به پ.ن.5.)
پ.ن.1. رمان عاشقانه من پیش از تو، نوشته جوجو مویز، از سری رمان های 600 صفحه ای که باید صفحه صفحه شو بخونی و لذت ببری. یک داستان عشقی عجیب و زیبا...
پ.ن.2. فیلمش هم ساخته شده اما اکران نشده. ممکنه تریلرهاشو دیده باشین... به خاطر بازی امیلیا کلارک (مادِر آو دراگونز خودمون) یکم شلوغش کردن :) اما خوندن کتابش توصیه میشه. -از جمله کتاب هایی که فک کنم بهتر از فیلمش باشه :)-
پ.ن.3. یک مرکز تو سوئیس هست که به بیمارای صعب العلاج کمک میکنه تا خودکشی کنن. داستان در مورد یک مرد فلجه که برای 13 آگوست تو همون مرکز جا رزرو کرده، و تلاش های پرستارش برای امیدوار کردن اون به زندگی... «117 روز وقت دارم تا ویل ترینر رو قانع کنم تا بپذیره انگیزه ای برای زنده بودن داره»
پ.ن.4. «بعضی اشتباهات، عواقب بزرگتری از بقیه دارن. اما نباید اجازه بدی که نتایج یک اشتباه چیزی باشه که تورو تعریف میکنه. تو؛ کلارک، این حق انتخاب رو داری که اجازه ندی این اتفاق بیفته.»
پ.ن.5. «You only get one life. It's actually your duty to live it as fully as possible»