~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تصمیمات_پیش_از_سوفیا» ثبت شده است

85- مثل ما نباش!

شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۲:۳۱ ب.ظ

مقدمه»
وقتی بچه بودیم ( و هنوز هم این رسم برای بچه های الان وجود داره)، زمانی که مثلا میخوردیم زمین، مامان یا بابا یا بزرگترمون میومد واسه اینکه ساکت شیم میگفت :«ای زمین بد! چرا بچه مو اذیت کردی؟» بعد هم مثلا داره زمین رو تنبیه می کنه چند بار با دست میکوبید به زمین که ینی من دارم زمین رو می زنم چون تو بهش خوردی و دردت گرفته.

همین اتفاق برای میز و صندلی و مبل و در و دیوارهم تکرار میشه که «ای مبل بد! چرا دست دخترم درد گرفت؟! چرا خوردی به انگشت پسرم؟! یا چرا دست بجه ی من لای لولات موند؟!»

و حتی برای افراد فامیل. مثلا پسردایی بزرگه میاد یک گاز محکم از لپ بچه می گیره. بچه دردش میاد گریه میکنه. الکی دو تا آروم بهش میزنیم (یا گاهی دستامونو کنارش میزنیم به هم که صدا بده و الکی بچه فک کنه که پسردایی رو زدیم)... 


اصل ماجرا» 

چند روز پیش از دست یکی از همکارا خیلی اعصابم بهم ریخته بود. همیشه دور و اطراف همه مون آدم هایی هستن که بی ملاحظه به باری که حرفاشون داره فقط به پیشبرد هدف خودشون فک میکنن و نگاه نمیکنن شاید شرایطی که دارن «مورد تحقیر» قرار میدن از نظر یک فرد دیگه با یک سلیقه و فکر متفاوت یک شرایط ایده آل باشه. (مثل وقتایی که مثلا تو یک جمع داری میگی من از شیرازی ها متنفرم و اصلا آدمای خوبی نیستن  و نگاه نمیکنی شاید یک نفر از مخاطبینت شیرازی باشه!!)

خلاصه که به مدت دو ساعت اعصاب من در حالت خط خطی به سر برد تا اینکه با یکی از دوستان مشترک در مورد اون فرد صحبت کردم. دوست مشترک خودش آسیب دیده بود از زبان تلخ اون همکار. و برای همین شروع کرد به بد و بیراه گفتن به اون. و حقیقت رو بخواین این بد و بیراه گفتن به اون فرد منو آروم کرد. دقیقا مث کاری که قدیم میکردن و مبل و در و زمین رو کتک می زدن که چرا این کارو کردی!!


پی نوشتات»

پ.ن.1. تصمیم گرفتیم اگه سوفیا خورد زمین، یا با کله رفت تو مبل یا دستش لای در اومد یا فک و فامیلی اذیتش کرد، به جای اینکه با تنبیه طرف مقابل (که عموما هیچ تاثیری نداره) آرومش کنیم، بهش بگیم «دختر جان این زمین و مبل اینجا هست. سفت هم هست. اگه حواست نباشه و دوباره بخوری بهش همینقدر دردت میاد. دفعه ی بعد حواست رو جمع کن که باهاشون برخورد نکنی...»


پ.ن.2. شاید اینطوری وقتی سوفیا یک خانم 27 ساله شد و از دست حرف ها و رفتار نامتعارف یک نفر اعصابش بهم ریخت، دفعه ی بعد حواسش رو جمع کنه که باهاشون برخورد نکنه! 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۶ ، ۱۴:۳۱
خانوم سین