45- دزیره
تاریخ جهان از سرنوشت همه آدمها تشکیل شده است. تنها کسانی که حکم مرگ صادر می کنند، یا درست بلدند توپخانه را کجا کار بگذارند و چگونه شلیک کنند نیستند که تاریخ دنیا را رقم می زنند. به گمان من دیگران هم -منظورم این است که این آدم هایی که سر از بدنشان جدا شد، یا آن هایی که توپ به طرفشان نشانه گیری شده است، به طور کلی همه مردها و زنانی که زنده اند، امیدوارند و آخر سر هم می میرند، به نحوی تاریخ جهان را رقم می زنند.
پ.ن.1. رمان دزیره. بیوگرافی برناردین اوژنی دزیره کلاری، ملکه سوئد (و البته اولین عشق ناپلئون) نوشته آن ماری سلینکو. اگه طرفدار تاریخ، فرانسه، عشق و درگیری های احساسی یا زندگی های سبک قرن 18 و 19 با دامن های پفی و کلاه های بزرگ و توری هستین همه ی این آیتم هارو یک جا داره.
پ.ن.2. کسانی که تاریخ نمیخوانند، محکوم به تکرار آن هستند...
پ.ن.2 و نصفی. برادرم و همه آشنایان ما از روبسپیر متنفر بودند. ولی هیچ کس حرف دلش را به زبان نمی آورد، چن با خطر مرگ روبرو می شد. می گویند روبسپیر همه اعضای دادگاه انقلاب را مأمور کرده بود در مورد رفتار کلیه کارمندان دولت به او گزارش بدهند. حتی گفته می شود زندگی هر همشهری غیر کارمند هم زیر نظر این مأموران است. او اظهار کرده است که همشهری مبرا از سرزنش کسی است که زندگی بی آلایش و ساده ای داشته باشد و از هرگونه تجملی بپرهیزد... حتی دیگر کسی حق ندارد در کوچه و خیابان برقصد، در حالی که تا کنون این تنها تفریح مردم در روزهای جشن بود که هیچ خرجی هم نداشت.
پ.ن.3. فیلمش هم هست. البته که تصور کردن ناپلئون در هیبتی مث مارلون براندو خیلی خیلی لذت بخشه اما خب هیچ چیز جای کتاب رو نمیگیره.