94- فکت
اما خواهر، برادر، عمه و عمو و خاله و دایی (و حتی شاید گنده تر از دهنم حرف میزنم! پدر و مادر) کسانی هستند که ما هیچ انتخاب و اختیاری نداشتیم برای داشتن اونا.
پس اگه کاری برامون می کنن، اگه کاری براشون می کنیم «لطف» محسوب میشه و نه وظیفه.
پ.ن.1. هر بار از سعید تشکر می کنم که کار و برنامه روتین زندگیش رو تغییر می ده تا به یه سری از کارای اداری ما در پایتخت برسه، جواب میده «وظبفه مه! خواهرمی ها» و من میگم «گناه نکردی که برادر من شدی! وظیفه ای نداری. همه ش لطفته.»
پ.ن.2. من خودم الان یک مامانم. شاید برای همین به خودم اجازه دادم این نسخه رو برای مادر و پدرها بپیچم. اگه حتی یه ذره فکر کرده باشیم که سوفیا رو به این دنیا بیاریم تا بعدها وظایفی در قبال ما وبال گردنش باشه بهش ظلم کردیم. این خودخواهی محضه!
پ.ن.3. خلاصه که هرکاری برای مردم می کنین از مهربونی شماست نه وظیفه تون. گاهی «اجبار وظیفه بودن» توقع رو همراهش میاره. توقعی که نابجاست و مستحقش نیستین.
پ.ن. بی ربط: آهنگ تو بی من (شادمهر - آلبوم تصویر) ... با صدای خیلی بلند. با هندزفری مثلا. و تصور اینکه مثلا تو مخاطب آهنگی... و یکی جلوت صادقانه داره فریاد میزنه: نمیذارم دور بمونی...