روزا همینطور میگذره!
ولی اتفاقات خیلی مهمی افتاده که ۲ تاش واقعا شیرینن!
اولیش اینکه به طور اتفاقی با یکی از اساتید دانشگاه آشنا شدیم و فهمیدیم ایشون تنها "دکترای علوم سلولی مولکولی" در ایران هستن!
دومیش هم یه تصمیم قاطعه که با خودم گرفتم و هیچ ربطی به درس نداره!!
اولای ورود به دانشگاه یه ذره جوگیری هست! مخصوصا که هیشکی کس دیگه ای رو نمیشناسه! واسه همین ممکنه رو لبه ی پنجره نشستن یا روی جدولای کنار خیابون راه رفتن من یه جور خودنمایی و جلب توجه محسوب بشه! (خودمم کم کم دارم شک میکنم!)
پ.ن.۱. امشب کلی خوش میگذره!آیس پک، دریا، شام (منظور چیزی غیر تن ماهی و تخم مرغ و سیب زمینیه)
پ.ن.۲. دلم واسه همه تنگیده! ولی جدا از اون زندگی خیلی لذت بخشه و زیبا!
۸۷/۰۷/۲۱