بارون میاد به شدت!
خیس آب شدیم! ولی نمیشد از "چهارشنبه بازار" و "بستنی قیفی" گذشت!
فیزیک ۲ ارائه شد! ۳ واحد! تعداد واحدا شد ۲۲ تا! کیه بتونه پاس کنه! کلاسا هنوز تشکیل نشده! به شدت به من و الهه خوش میگذره! روز اول، نهار کباب کوبیده با نون در مجاورت میدون گل!
روز دوم، ۲ تا رمان...
روزای بعدی، سینما -چهارچنگولی-، یوزارسیف، جومونگ، دانشگاه، خیابون!صبحا تا ساعت ۱۲ میخوابیم... نهار و صبحونه رو با هم میخوریم... بعد از ظهر هم مجله و حل جدول و گاهی آشپزی و سبزی پاک کنی!
پ.ن.۱. فکر کنم دوباره گند زدم! آخه فکر کردم شاید بهتر باشه هر شب با هم حرف بزنیم!
پ.ن.۲. دلم خیلی واسه بکس تنگ شده بود! همون روز اول اکثرشونو دیدم!
پ.ن.۳. کلی تو بوفه خندیدیم! آقای ب.خ. چی با خودش فکر کرده؟
۸۷/۱۱/۲۳