روز سوم عالی بود!
خبر یهویی عقد "ربابه" و "سعید آقا" بدجور غافلگیرمون کرد! روحیه ی همه عوض شد مخصوصا اینکه با این کار راه برای چند تا جوون دیگه باز شد!
یه پیک نیک عالی تو باغرود و تصمیم گیری برای لباس مجلسی...بعدشم مهمونی خونه ی عمه طاهره و دیدن داماد جدید!
پ.ن.۱. خاله مرضی و پسرا و عروسای جدیدش امروز خونه مون بودن! خیلی "یگانه" رو دوست دارم! مثل خودمه...
۸۸/۰۱/۰۳