نباشی جات پیشم سرده، همه حرفای من درده
خزون اینجا فراوونه؛ فقط بارونه میمونه
نباشی کی قسم میده شقایق رو به اون چشما؟
همه جاده های بودن میرن تنها ته دریا
نباشی کیه عاشق شه از اون دیوار شیشه باز؟
کیه باشه توی دنیام مثل حس خوش پرواز
نباشی بغض من مرده ست مثل حسرت توی بن بست
نباشی بودنم هیچه! بدون این آخرین جمله ست
نباشی میرسم آخر به اون مرز جنون آمیز
همون جایی که میشم از نگاه پاک تو لبریز
نباشی قفل این غصه می بنده قلب خسته م رو
زمونه میده دست باد، امیدهایی که بستم رو
نباشی قلب من داغون، نشستم زیر این بارون
صدای پای اشکامه، میپیچه بین دنیامون
نباشی لحظه از دست رفت مثل ترسیدن خورشید
بگو دیشب به غیر ماه صدای گریه شو کی دید؟
نباشی ثانیه بیتاب، پر از کابوس تکراره
همه روزای تقدیرم پر از خط های پرگاره
نباشی حرف گفتن از نبودت تا نهایت هاست
همه امید قلب من اسیر دستای فرداست
دلم تنگ میشه اینجوری، پر از غصه٬ پر از دوری
توی تاریکی اینجا، میدونی تو خود نوری؟؟
پ.ن.۱. سروده شده در ۳۱ خرداد ۸۸! وسط امتحانا! یکی نیست بگه مگه تو درس نداری؟
پ.ن.۲. شعرا رو به خیلیا که فکر میکردیم صاحب نظرن نشون دادیم! اما مثل اینکه...
پ.ن.۳. بابا میگه خیلی خانوم شدی...! این بده یا خوب؟ من سیمین خودمو میخوام! نازنین قبل رفتنم گفت "دلم واسه خاله بازیات تنگ میشه!!"
پ.ن.۴. و ان یکاد الذین کفروا...
۸۸/۰۴/۱۰