اگر من زنده نباشم
هیچ گاه نخواهم مرد...
حدود ۱۶ ساعت دیگه از نیشابور میرم... عید خیلی خوبی بود و وقتی سفره ی هفت سین و جشن عروسی یکی باشه تا آخر سال تضمینی که تو خوبی و خوشی میگذرونی دوران رو...
پ.ن.۱. عروسیت مبارک الهه! دستت رو سر دوستات!!
پ.ن.۲. همه ی فامیل رو مجبور کردم ۱۲ هم بریم بیرون... وسط بازی استقلال این تصمیمات گرفته شد...چه شود فردا!
پ.ن.۳. با وجود کلی کار که پیش روم هست (از پروژه ی عظیم دکتر حسین زاده و اصول و روشهای دستگاهی دکتر رودباری و کشت میکروب دکتر محسنی بگذریم... و کپه ی کتابایی که دارم میبرم واسه خوندن رو حساب نکنیم...) ساعت شماری میکنم که برسم بابلسر!
۸۹/۰۱/۱۱