من با عشق آشنا شدم
و چه کسی این چنین آشنا شده است؟
هنگامی دستم را دراز کردم
که دستی نبود!هنگامی لب به زمزمه گشودم
که مخاطبی نداشتم!
و هنگامی تشنه ی آتش شدم
که در برابرم دریا بود و دریا بود و دریا...
پ.ن.۱. دکتر علی شریعتی
پ.ن.۲. درگیرم به شدت... درسها یه طرف و تمام سوء تفاهم هایی که برام به وجود اومده یه طرف... و مبارزه با تمام چیزایی که یه روز آرزوم بود و الان در دسترسم هستن ولی نمیتونم ازشون بهره ببرم یه طرف دیگه...
پ.ن.۳. ... چقدر منتظر میمونی یه آرزوت تحقق پیدا کنه و بعد... به خاطر همه چیزایی که میدونی درستن باید از آرزوت بگذری!
و چقدر سخته نا خواسته وارد بازی مضحکی بشی که بقیه به اسمت دارن اجراش میکنن!
پ.ن.۴. صمیمانه از انسانی که داره این مسخره بازیا رو تو وبلاگ دوستان من در میاره میخوام که تمومش کنه!
۸۹/۰۱/۱۶