~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین
در جهانی سربسر اندوه بوی باران سرنوشت ماست آسمان، فردا ابرها را با مضامین جدیدی شکل خواهد داد. پ.ن.۱. من فکر میکردم که همسر ایده آل من مسلما باید حلال تمام مشکلاتم باشه! و دوستم بهم فهموند که من فقط به یه افسانه ی بی اساس اعتقاد دارم! اون گفت که با این طرز فکر من فقط از یه رابطه ی خوب و سالم باز میمونم چون همسر من نیازهایی رو که خودم باید برآورده کنم واسم انجام نمیده! و چون همسر من نمیتونه چیزی رو به من بده که خودم باید جای دیگه پیداش کنم؛من ازش متنفر میشم! به همین راحتی! به خاطر یه باور مسخره! به جاش کمکم کرد که باور کنم "همسر مناسب بسیاری از نیازهای مارو برآورده میکنه اما نه همشونو" گاهی فکر میکنم کاش همه میتونستن این چیزا رو بدونن! پ.ن.۲. چه خوب، چه بد؛ چه بخوام چه نخوام... زندگی ایده آلیست من تو بابلسر رو به اتمامه و من رهسپار شهری میشم که ازش متنفرم...بین مردمی که ازشون بدم میاد... ایشالا باز یه تبصره ی دیگه تصویب شه! حتی نمیدونم چه جوری خدافظی کنم از اون همه دوست... پ.ن.۳. کاش اونقدر بزرگ بودم که میتونستم کمک کنم... کاش اونقدر بزرگ بودم که حتی خودم بتونم رو حرف خودم حساب کنم... کاش کلوب اینقدر دقیق طالع نزنه... سر بزنگاه!.. پ.ن.۴. با دختر عمه به جای بستنی قیفی زدیم تو کار شیرموز و بستنی پسته ای...! یه ذره درجه ی کار رو افزایش دادیم! نمیتونم برم بیرون و چیزی نخورم! اینم یه عادت مسخره ی دیگه! پ.ن.۵. و ان یکاد الذین کفروا... پ.ن.۶. "ننه سرما" از مودب پور رو خوندم!  خیلی خوب بلده اشک آدمو دربیاره! پ.ن.۷. منبع پ.ن.۸. به "رضا صادقی" حسودیم میشه... وقتی میخونه :"منو تو آغوشت بگیر خدا میخوام بخوابم..." خب منم میخوام... :( پ.ن.۹. چه جوری میشه به یه نفر حالی کرد که صدا زدن من با فامیلم با "سیمین خانوم" و با "سیمین جون" چقدر فرق میکنه؟ ماشالا همشونم دلاشون از شیشه نازک تر! زمونه برعکس شده! خب نمیخوام مگه زوره؟!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۴/۱۴
خانوم سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی