دنگ...، دنگ...
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ.
لحظه ام پر شده از لذت
یا به زنگار خمی آلوده است.
لیک چون باید این دم گذرد،
پس اگر می گریم
گریه ام بی ثمر است.
و اگر می خندم
خنده ام بیهوده است.
دنگ...، دنگ...
لحظه ها می گذرد.
آنچه بگذشت، نمی آید باز.
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز.
دنگ...
فرصتی از کف رفت.
قصه ای گشت تمام.
پرده ای می گذرد،
پرده ای می آید:
می رود نقش پی نقش دگر،
رنگ می لغزد بر رنگ.
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ:
دنگ...، دنگ...
دنگ...
"سهراب سپهری"
پ.ن.۱. منبع: وبلاگ نوه ی خوبم فریده جووون!
پ.ن.۲. دلم خرابه ی پشت خوابگاهو میخواد... که دوباره چادرو بندازم رو زمین و رو به آسمون دراز بکشم و ساقه ی تیز علف ها بره تو تنم و راه رفتن حشرات رو رو بدنم حس کنم... همیشه میدونم دب اصغر کجاست! نه اینکه اینجا تو یه چاردیواری باشم و نفهمم سعید و سامان کی میان و میرن و تموم روز منتظر غروبش باشم و دلم نخواد هیچوقت آفتاب در بیاد!
پ.ن.۳. ولیِّ دم امروز اس داد:" وقتی یه بار از یه دوست ضربه میخوری مثل اینه که با ماشین بهت زده و داغونت کرده، ولی وقتی میبخشیش مثل اینه که بهش فرصت دادی تا دنده عقب بگیره و دوباره از روت رد شه تا مطمئن شه چیزی ازت نمونده" راست میگه؟؟؟ پس شانس دوباره چی میشه؟؟
پ.ن.۴. همیشه بین این دوتا ضرب المثل مونده م: "آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب " و " جلوی ضرر رو از هرجا بگیری منفعته" ... دنیای این روزای من شده انتخاب بین دو تا گزینه که کلی تفاوته بینشون و میتونن زندگیمو عوض کنن! کاش چیزی رو نگی و اگه میگی تا آخرش پای کمک بمونی...
پ.ن.۵. فهمیدم دلم چی میخواد! اینکه " دوستی باشم برای تمام فصول" ... اونقدر قدرتمند و استوار که با بزرگترین تغییراتم جایگاهمو تو دل دوستام از دست ندم! آره! این خوبه!!! و چقدر لذت بخشه وقتی یک دوست صادقانه بهت میگه که "چقدر دوستت داره!" اونوقته که میخوای تموم داشته ها و نداشته هاتو بدی و این جمله رو هر روز بشنوی!
پ.ن.۶. اگه ازین پست چیزی نفهمیدی اصلا موردی نداره! فقط کمکم میکنین بفهمم یه دختر ۲۰ ساله ی ایرونی یعنی چه جوری؟؟؟
۸۹/۰۵/۲۶