چای را من دَم میکنم
میز را تو میچینی
بعد،
مینشینیم پشت پنجرههای خودمان
و به همدیگر فکر میکنیم...
1+ یه آهنگ هست که نمیدونم مال کیه. تو رستوران شاندیز شنیدم. فقط میدونم یه بیت "رفتم که رفتم" هی تکرار میشه توش. ورژن فرامرز آصف نه . اصلش! و به شدت مناسب امشب!
2+ تولدی که تو محرم باشه مزخرفه. روز تولدت دسته رد بشه، همه جا سیاه پوش باشه و حتی نتونی یه جشن کوچیک برای خودت بگیری... و طبق محاسبات من 4 سال همینطوری رو پیش رو داریم.
3+ نمیخوام به این فکر کنم که 23 سالم تموم شد.
4+ the worst birthday EVER. اصلا این تولد رسما حساب نمیشه تا دو هفته ی دیگه.
5+ کاش سمنان بودیم. کاش پارسال بود.
6+ از کل تبریکات بچه ها برای تولدم، جمله ی "شیرینیش کو؟!" یادمه. کاش یکی خودش یادش باشه که تولدمه. بعد مثلا راس ساعت 12 شب وقتی انتظارشو نداری بهت اس بده و تبریک بگه. بدون کمک از فیسبوک . (افراد معدودی در زندگیم هستن که من همینکارو براشون میکنم)
۹۲/۰۸/۲۰