~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین

هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر

آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم

هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر

رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر...



پ.ن.1. طبق ابیات بالا که مولانا میفرماید، واسه هر چیزی دو دوتا چهارتا نکنید. گاهی اوقات باید کلا "در جریان" باشی فقط. 

پ.ن.2. به جای آدمها عاشق کتاب ها بشین. کتاب ها همه شون سر تا ته یک کرباس نیستن. هر موفع هم خسته شدین میتونین عشقتونو عوض کنین بدون عذاب وجدان. کتاب ها هم ناراحت نمیشن. :)

+ به نمایشگاه کتاب امسال تهران نمیرسیم. البته تا تهران رفتن و برگشتن خودش مستلزم هزینه زیادیه و البته با تشکر از انتشاراتی که کتابهاشون رو به صورت جزئی و با سفارش تلفنی ارسال میکنن. البته قدم زدن بین راهروها و اون همه کتاب و غرفه لذتش فوق العاده ست. کتاب خوب داشتید معرفی کنین. البته با ذکر مترجم. 

++ یک مترجم خوب میتونه یک کتاب رو عالی معرفی کنه و طبیعتا برعکس. «گتسبی بزرگ» با ترجمه ای که دارم رو نتونستم حتی تا نصفه ش بخونم. هیچ انگیزه ای ندارم بدونم که «خب بقیه ش میشه؟!»

پ.ن.3. اردی بهشت... :)


موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۰۵
خانوم سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی