~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین

۱۶ مطلب در تیر ۱۳۸۷ ثبت شده است

[عنوان ندارد]

شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۸۷، ۰۱:۰۸ ب.ظ
دیروز باغ عمو حسین بودیم! روز خوبی بود!سروش واسم یه آرم طراحی کرده بود:
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۸۷ ، ۱۳:۰۸
خانوم سین

[عنوان ندارد]

جمعه, ۱۴ تیر ۱۳۸۷، ۱۰:۲۲ ق.ظ
مامان و بابا دوشنبه میرن مکه! با سعید و سامان کلی برنامه ریختیم تو این ۱۵ روز! سینما...پیتزا...آهنگ...مهمونی خدا به هممون رحم کنه!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۸۷ ، ۱۰:۲۲
خانوم سین

[عنوان ندارد]

چهارشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۸۷، ۰۳:۱۱ ب.ظ
"مادام کاملیا" از الکساندر دوما رو امروز تموم کردم! کتابی بود که به هزارتا از کتابای "م.م" یا "ف.ر" می ارزید! داستان یه زن هرجایی که عاشق یکی میشه و به خاطر اون... پیشنهاد میکنم از ۱۰ تا رمان که میخونین حداقل یکیش خارجی باشه و معتبر!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۸۷ ، ۱۵:۱۱
خانوم سین

[عنوان ندارد]

سه شنبه, ۱۱ تیر ۱۳۸۷، ۰۷:۲۴ ب.ظ
امشب با آزیتا و امید و سعید و سامان رفتیم سینما! فیلم "زن ها فرشته اند..." نمیشه بگیم فیلم بدی بود اما خب نتونست زیاد منو راضی کنه!کاش همون آدم سابق بودم که با دیدن بی ارزش ترین فیلم ها بازم احساس رضایت میکردم! روزها بدک پیش نمیره!تمرین ویولن...ساختن پازل ۱۰۰۰ قطعه...سیاه قلم...خوشنویسی وشاید چند روز دیگه قالیبافی و تمرین رانندگی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۸۷ ، ۱۹:۲۴
خانوم سین

[عنوان ندارد]

شنبه, ۸ تیر ۱۳۸۷، ۰۸:۲۰ ب.ظ
امروز اولین روز بعد کنکور بود! خیلی خوب بود! تا میخواستم بخوابم احساس میکردم باید زود پاشم به درسام برسم! خاله از مکه برگشت! کلی سوغاتی منتظرمه! امروز فقط کلاس مینوشتم!معرق... ویولن... سیاه قلم... قالی بافی...فرانسه این تابستون باید کلی خوش بگذره!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۸۷ ، ۲۰:۲۰
خانوم سین

[عنوان ندارد]

پنجشنبه, ۶ تیر ۱۳۸۷، ۱۲:۰۰ ب.ظ
فردا جمعه ست! روزی که دعا میکردم زود بیاد ولی حالا که تو ۲ قدمیشم احساس میکنم کاش اصلا نبود! هیچی یادم نیست! ذهنم خالیه!غزالی کی بود؟ اوستا سال چند مرد؟ تصاعد حسابی چنده؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۸۷ ، ۱۲:۰۰
خانوم سین