~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین

۹ مطلب در مهر ۱۳۹۱ ثبت شده است

544-

شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۱، ۰۶:۲۴ ب.ظ
no شعر فعلا!! 1+ شمال - خونه ی مینو اینا. یک خونه ی قدیمی تو فرهنگ شهر (همون شهرک فرهنگیان) که زمان شاه برای معلما ساخته شد با طراحی و معماری غیر ایرانی... سبک خونه شون فوق العاده ست. قدیمی و جذاب و کلاسیک 2+ خب رفتم سر کلاس. کلا هیچی نفهمیدم. برای استارت خیلی وحشتناک بود. ولی خب فکر تسلیم همیشه به سر آدم میزنه. مهم اینه که ادمایی اطرافت باشن که حمایتت کنن جلو بری. نه اینکه به شک و تردیدت بیشتر دامن بزنن. 3+ یه سری ادما هستن که باید فقط جلوشون سکوت کرد... گاهی برای احترام، گاهی برای بستن دهنشون 4+ یک خانوم اینجا هست که با اینکه سنش بالاست (مثلا 50) اما خیلی خیلی مثل ماها رفتار میکنه.مثل ماها رو مردم اسمای مستعار مدرن میذاره. مثلا انگری بردز خوشحال!!! یا در مورد مسائل مختلف جدید باهامون صجبت میکنه... افکارش جالبن. خیلی جالب. :) منم میخوام یه همچین مامانی باشم!! 5+ فال قهوه میگیریم با مینو... آخر خنده ست! خوشحالم که قهوه زبون نداره وگرنه الان حتما... 6+ یه سری اختراعات جدید بشری اومده برای ثبت وقایع و حوادث و اخبار و share کردنشون. اینکه بازم روی کاغذ بنویسی حس خوبیه... بیشتر سر بزنین به کتاب فروشی ها. چیزایی دارن نوشته میشن که نمیشه و نباید ازشون گذشت! 7+ اینکه یعقوب با بوئیدن پیراهن یوسف بینا شد اونقدرا هم مسئله ی عجیبی نیست...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۱ ، ۱۸:۲۴
خانوم سین

543-

يكشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۱، ۱۲:۰۱ ب.ظ
پدرت در بچه‌گی، دخترم خدا را تکه‌ابری سفید می‌دید در آسمانِ روشنِ فیروزه‌ای که گاه به‌شکلِ انسانی درمی‌آمد لم‌داده با لبخند وُ ریشِ سفید بعدها وقتی بزرگ‌تر شد هرچه به آسمان زُل زد جز ابر وُ ابر وُ ابر چیزی ندید. 0 - شعر از وریا مظهر  1+ دنیا چندتا رو داره؟! امیدوارم تو همین سمت بمونه! 2+ سیبای بهشت سبزن!!! هیشکی حق انکار نداره! - مخاطب خاص - 3+ خدا استعداد فوق العاده ای داره تو اینکه بتونه تمام برنامه ریزیهاتو بهم بزنه و برنامه ی خودشو جایگزین کنه  اونم با عناصری که احتمال وقوعشون خیلی خیلی پایینه از بس دور از دسترسن. اما خب اتفاق میفتن و ایمان میاری به اینکه باید و باید همیشه حواست به هر اتفاقی که میفته باشه... 4+ بامبو!!! گل خوش یمن...  بهتره به یه سری چیزا معتقد شد! :)  و برای این باید با افراد جدیدی آشنا شد، دوست شد، قدم زد، حرف زد و خندید...  5+ فقط یک چیزو تو زندگیت عوض کن تا زندگیت زیباتر بشه... به جای ترس از خدا، عشق رو جایگزین کن! 6+ بهترین عشقی که میتونی به کسی بدی اینه که اونو توانمندش کنی تا خودشو باور کنه. 7+ جای همه تون خالیه تو این روزا... فوق العاده ن. فوق العاده. دیگه هیچ راهی برای تشکر از خدا به ذهنم نمیرسه که خودمو حتی راضی کنه... 8+ و ان یکادالذین کفروا...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۱ ، ۱۲:۰۱
خانوم سین

543-

شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۸:۳۰ ب.ظ


پدرت در بچه‌گی، دخترم

خدا را تکه‌ابری سفید می‌دید

در آسمانِ روشنِ فیروزه‌ای

که گاه به‌شکلِ انسانی درمی‌آمد

لم‌داده با لبخند وُ ریشِ سفید

بعدها

وقتی بزرگ‌تر شد

هرچه به آسمان زُل زد

جز ابر وُ ابر وُ ابر

چیزی ندید.



0 - شعر ازوریا مظهر 

1+ دنیا چندتا رو داره؟! امیدوارم تو همین سمت بمونه!

2+ سیبای بهشت سبزن!!! هیشکی حق انکار نداره! - مخاطب خاص -

3+ خدا استعداد فوق العاده ای داره تو اینکه بتونه تمام برنامه ریزیهاتو بهم بزنه و برنامه ی خودشو جایگزین کنه  اونم با عناصری که احتمال وقوعشون خیلی خیلی پایینه از بس دور از دسترسن. اما خب اتفاق میفتن و ایمان میاری به اینکه باید و باید همیشه حواست به هر اتفاقی که میفته باشه...

4+ بامبو!!! گل خوش یمن...  بهتره به یه سری چیزا معتقد شد! :)  و برای این باید با افراد جدیدی آشنا شد، دوست شد، قدم زد، حرف زد و خندید... 

5+ فقط یک چیزو تو زندگیت عوض کن تا زندگیت زیباتر بشه... به جای ترس از خدا، عشق رو جایگزین کن!

6+ بهترین عشقی که میتونی به کسی بدی اینه که اونو توانمندش کنی تا خودشو باور کنه.

7+ جای همه تون خالیه تو این روزا... فوق العاده ن. فوق العاده. دیگه هیچ راهی برای تشکر از خدا به ذهنم نمیرسه که خودمو حتی راضی کنه...

8+ و ان یکادالذین کفروا...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۱ ، ۲۰:۳۰
خانوم سین

543-

شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۸:۳۰ ب.ظ


پدرت در بچه‌گی، دخترم

خدا را تکه‌ابری سفید می‌دید

در آسمانِ روشنِ فیروزه‌ای

که گاه به‌شکلِ انسانی درمی‌آمد

لم‌داده با لبخند وُ ریشِ سفید

بعدها

وقتی بزرگ‌تر شد

هرچه به آسمان زُل زد

جز ابر وُ ابر وُ ابر

چیزی ندید.



0 - شعر ازوریا مظهر 

1+ دنیا چندتا رو داره؟! امیدوارم تو همین سمت بمونه!

2+ سیبای بهشت سبزن!!! هیشکی حق انکار نداره! - مخاطب خاص -

3+ خدا استعداد فوق العاده ای داره تو اینکه بتونه تمام برنامه ریزیهاتو بهم بزنه و برنامه ی خودشو جایگزین کنه  اونم با عناصری که احتمال وقوعشون خیلی خیلی پایینه از بس دور از دسترسن. اما خب اتفاق میفتن و ایمان میاری به اینکه باید و باید همیشه حواست به هر اتفاقی که میفته باشه...

4+ بامبو!!! گل خوش یمن...  بهتره به یه سری چیزا معتقد شد! :)  و برای این باید با افراد جدیدی آشنا شد، دوست شد، قدم زد، حرف زد و خندید... 

5+ فقط یک چیزو تو زندگیت عوض کن تا زندگیت زیباتر بشه... به جای ترس از خدا، عشق رو جایگزین کن!

6+ بهترین عشقی که میتونی به کسی بدی اینه که اونو توانمندش کنی تا خودشو باور کنه.

7+ جای همه تون خالیه تو این روزا... فوق العاده ن. فوق العاده. دیگه هیچ راهی برای تشکر از خدا به ذهنم نمیرسه که خودمو حتی راضی کنه...

8+ و ان یکادالذین کفروا...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۱ ، ۲۰:۳۰
خانوم سین

542

دوشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۱، ۱۱:۰۴ ب.ظ
+ بازم همون دلچسب ترین حس دنیا...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۱ ، ۲۳:۰۴
خانوم سین
و رفت ! ... رفت ؟! هی ! تو ! چرا دست روی دست ... ؟!  تو که نشسته ای و در این بیتهای پست - - هی دور می زنی و غزل دوره می کنی ! پاشو !...تمام شد غزلم !...قافیه شکست !! او رفت ! ...هی تو !... داد بزن !...حنجره بشو ! چون که گلوی خسته ام از بغض بسته است فریاد کن :  آهای ! چه اینجا چه جلجتا ! من ماندم و صلیب ...سه تا میخ آهنی ! زخمی ست دست و پام ولی ...آی... آی... آی ! زخمی ست روی قلب : ...لٍماذا تَرَکتَنی ؟! حالا که من توام ، تو منی ، می دوی ؟! ...کجا ؟! لولاک ما خَلَقتً غزل مثنوی... کجا ؟! این شعر شطح نیست ، جنون مضاعف است ! لیلی تویی که قیس به هذیان مکلف است !... پ.ن.1. تایتل: حسین پناهی. شعر از سیامک بهرام پرور - متن کامل شعرو میتونین اینجا بخونین و لطفا حتما اینکارو بکنین.  واقعا دلم میخواست همه تون بودین خانهی سالمندان و این شعرو با صدای هاتف و مدل خوندن عجیب غریبش میشنیدین...  آدم وقتی شعر میخونه باید صداش رسا باشه، نلرزه، شعرو فهمیده باشه، اجراش کنه حتی... شاید واسه همینه که من مطالعه ی چشمی رو ترجیح میدم هنوز... پ.ن.2. راه باز شد... خستگی و خواب های تا ظهر و خمودی و کسلی زندگی رو افتضاح میکنه... دلم میخواست مثلا 15-16 سالم بود میذاشتم به حساب عدم تعادل هورمونی. اما خب نمیشه تقصیرا رو گردن چیزای دیگه انداخت. نتیجه ی حرکت انتحاری امروز همین بود که اثراتش تو اسم وبلاگ و تغییر نوع پاپوش مشخصه... راه دراز رو با کفشای تق تقی نمیرن!! پ.ن.3. بعضی اوقات یه سری چیزا از کنترل و برنامه ریزیت خارج میشن. ولی اونقد خوب و قشنگ زندگیتو عوض میکنن که ترجیح میدی بیخیال برنامه ریزیات بشی و فقط زل بزنی ببینی چطوری همه چی داره اینطوری پیش میره! و بیدار خوابی شبانه باز... گاهی از شوق و گاهی از ترس پ.ن.4. کلاس دف ... متفاوت با کلاس ویولن و دوباره درد مچ و انگشت و ساعد و بازو. اما باحاله. ازین سازا که میتونی هرچی تو دلته و تو سرت خالی کنی روش. تازه صدای قشنگ هم بده. پ.ن.5. داشتم یه سری عکس به یک نفر نشون میدادم. از دوران دانشگاه. بعضی از عکسا رو که میدیدم دلم میخواست بلند بلند بخندم... مخصوصا عکسای سال دوم دانشگاه رو...  کیک تولدم ... کمدای دانشکده فیزیک.  پ.ن.6. و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر و یقولون انه لمجنون و ما هو الا ذکر للعالمین... خدایا مرسی واسه همه چی... واسه همه چی که این روزا اتفاق میفته و نمیفته.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۱ ، ۲۰:۵۵
خانوم سین

540-اونقد مهم که یه پست بهش تعلق بگیره!

جمعه, ۷ مهر ۱۳۹۱، ۱۰:۴۳ ب.ظ
+ شنیدن حرف دلت از زبون یک نفر دلچسب ترین حس دنیاست!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۱ ، ۲۲:۴۳
خانوم سین
تو آمدی که بگویی: اگر... اگر می رفت... تو آمدی و کسی داشت سمت در می رفت! تو آمدی و چنان زل زدی به پوچی من که داشت حوصله ی انتظار سر می رفت!! تو آمدی و کسی گوشه ی غزل هی با  ردیف و قافیه هایی عجیب ور می رفت تو آمدی، کلماتی که مرد ساخته بود شبیه صابون از دست شعر در می رفت از اینکه آمده تا... بیشتر پشیمان بود از اینکه آمده تا... هرچه بیشتر می رفت! اشاره کرد خدا سمت پرتگاه... ولی به گوش من... و تو این حرف ها مگر می رفت! ■ تو آمدی که بگویی... به گریه افتادی! و پشت پنجره انگار یک نفر می رفت   + از سید مهدی موسوی - وبلاگ بهترین شعرایی که خوندم 1+ بعد اون دوراهی خواب دیدم یه شبه تمام موهام سفید شد... 2+ "اگر خواب ببینید موی سر کسی یک شبه سفید می شود ولی صورتش همچنان شاداب و جوان می ماند ، علامت آن است که مصیبت و اندوهی ژرف در انتظار شماست" البته این تعبیر واسه آنلی بیتون بود! :|  یا "اگر بیند جوانی پیر شده است، دلیل که حرمتش زیاده شود" اینم ابن سیرین! بازم انتخاب با منه نه؟!  یا میتونم اصلا بیخیال تعبیر خواب شم! 3+ به قول مریم یک شب چند روز طول میکشه؟! 4+ نشستیم به برنامه ریزی... بیخیال سازمان سنجش و حق معدل و قبولی هاش شدیم و این چند روز درگیر بودیم با مراحل فوق العاده ی رشد جنین... از جایی که قرار شد بوده باشیم! 5+ کلی کار هست و همه ش بیکارم و به هیچ کاری نمیرسم! کلاس دف و یک ساعت ورزش ملایم در روز و شروع بافتنی (به پیشنهاد فریده) و کتاب رو یک نفر تو برنامه های روزمره ی تکراری خسته کننده م جا بده!! :| :|  6+ تا حالا پاییزی با این مدل نداشتم! اولین پاییز بعد 4 سال. دیدن ریختن برگ درختا خنده داره... انگار همیشه باید همه چی سبز باشه!! کاش 9 ترمه شده بودم :)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۱ ، ۰۹:۰۵
خانوم سین
×× شعر ندارم ×× + تو بودی کدوم رو انتخاب میکردی؟! مردی که میدونی میتونه تورو تو اهدافی که داری همراهی کنه؟ یا مردی که میتونه تورو تو اهدافی که داری حمایت کنه؟! با یکی باید بیخیال دنیا شی و با یکی میتونی دنیا رو داشته باشی... با یکی آرامش ذهنی داری و با یکی آرامش خانوادگی... بیخیال دنیا و خانواده میشدی تا همراه اون برسی به تمام چیزایی که تو اهدافته؟ یا هم خانواده و دنیا رو داشته باشی و تنها حرکت کنی تو اون مسیر که مد نظرته با پشتیبانی اون؟! ++ بیکاری و تو خونه نشستن تنها مزیتش اینه که دیگه هیچ فکر و خیالی باقی نمیمونه که مرورش نکنی. از آدمایی که خیلی دور تو زندگیت بودن تا آدمایی که هنوز نیومدن... گاها دردناکه اما گفتم مزیت چون هنوز "خود-مجازات گری" واسه آدم شدن لازمه... +++ و دقیقا تو اوج حس های مختلف تردید و نگرانی و اضراب و ترس و تنهایی یهو یکی میاد میگه :" الان که داری نفس میکشی یکی داره نفس های آخرشو میکشه ... پس سعی کن از داشته هات لذت ببری" تلنگر خوبی بود. حالم که بهتر شد استفاده میکنم ازش. ++++ دلم میخواست یا هیچی نمیدونستم (مثل دختر عمه م که واقعا به نظرم خوشبخته!) یا همه چی میدونستم که میتونستم راحت برای خودم حکم بدم! یه جاهایی نمیدونی دقیقا خدا داره چی کارت میکنه! مثلا وسط راهت بهت یه دره نشون میده. بعد همه میگن رفتن سمت دره یعنی مرگ. حالا خدا دقیقا میخواد چی کار کنه؟ منو امتحان کنه ببینه سمت دره میرم (مثلا پایینش یه باغ خوشگل باشه) یا میخواد بهم بگه کلا خطرناکه و این اول مسیره و مواظب جونت باش. تشخیص این با کیه؟ اگه با منه در صورت انتخاب هرکدومش نباید سرزنش شم درسته؟! یا حتی بعضی اوقات این قاعده ی ضرار (مسئولیت آموختنشو بر عهده میگیری؟!) خیلی خوب صدق میکنه اما از کجا بفهمی اینجا همونجاست یا نه؟! +++++ آلبوم جدید شادمهر + آلبوم جدید گوگوش - آهنگ "اسمم داره یادم میره" + "نگو بدرود"
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۱ ، ۲۰:۱۷
خانوم سین