~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین
و رفت ! ... رفت ؟! هی ! تو ! چرا دست روی دست ... ؟!  تو که نشسته ای و در این بیتهای پست - - هی دور می زنی و غزل دوره می کنی ! پاشو !...تمام شد غزلم !...قافیه شکست !! او رفت ! ...هی تو !... داد بزن !...حنجره بشو ! چون که گلوی خسته ام از بغض بسته است فریاد کن :  آهای ! چه اینجا چه جلجتا ! من ماندم و صلیب ...سه تا میخ آهنی ! زخمی ست دست و پام ولی ...آی... آی... آی ! زخمی ست روی قلب : ...لٍماذا تَرَکتَنی ؟! حالا که من توام ، تو منی ، می دوی ؟! ...کجا ؟! لولاک ما خَلَقتً غزل مثنوی... کجا ؟! این شعر شطح نیست ، جنون مضاعف است ! لیلی تویی که قیس به هذیان مکلف است !... پ.ن.1. تایتل: حسین پناهی. شعر از سیامک بهرام پرور - متن کامل شعرو میتونین اینجا بخونین و لطفا حتما اینکارو بکنین.  واقعا دلم میخواست همه تون بودین خانهی سالمندان و این شعرو با صدای هاتف و مدل خوندن عجیب غریبش میشنیدین...  آدم وقتی شعر میخونه باید صداش رسا باشه، نلرزه، شعرو فهمیده باشه، اجراش کنه حتی... شاید واسه همینه که من مطالعه ی چشمی رو ترجیح میدم هنوز... پ.ن.2. راه باز شد... خستگی و خواب های تا ظهر و خمودی و کسلی زندگی رو افتضاح میکنه... دلم میخواست مثلا 15-16 سالم بود میذاشتم به حساب عدم تعادل هورمونی. اما خب نمیشه تقصیرا رو گردن چیزای دیگه انداخت. نتیجه ی حرکت انتحاری امروز همین بود که اثراتش تو اسم وبلاگ و تغییر نوع پاپوش مشخصه... راه دراز رو با کفشای تق تقی نمیرن!! پ.ن.3. بعضی اوقات یه سری چیزا از کنترل و برنامه ریزیت خارج میشن. ولی اونقد خوب و قشنگ زندگیتو عوض میکنن که ترجیح میدی بیخیال برنامه ریزیات بشی و فقط زل بزنی ببینی چطوری همه چی داره اینطوری پیش میره! و بیدار خوابی شبانه باز... گاهی از شوق و گاهی از ترس پ.ن.4. کلاس دف ... متفاوت با کلاس ویولن و دوباره درد مچ و انگشت و ساعد و بازو. اما باحاله. ازین سازا که میتونی هرچی تو دلته و تو سرت خالی کنی روش. تازه صدای قشنگ هم بده. پ.ن.5. داشتم یه سری عکس به یک نفر نشون میدادم. از دوران دانشگاه. بعضی از عکسا رو که میدیدم دلم میخواست بلند بلند بخندم... مخصوصا عکسای سال دوم دانشگاه رو...  کیک تولدم ... کمدای دانشکده فیزیک.  پ.ن.6. و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر و یقولون انه لمجنون و ما هو الا ذکر للعالمین... خدایا مرسی واسه همه چی... واسه همه چی که این روزا اتفاق میفته و نمیفته.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۷/۱۰
خانوم سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی