با لپ تاپ آنلاین شدم... هوووووووووووووووورا!
در همین جا صمیمانه از دوست عزیزم لاله جون تشکر میکنم که بهم گفت این ایرانسل به چه دردی میخوره!
روزای قشنگی میگذرن البته به سختی...
درگیر دانشگاه و درس و کار و بعد هم گشتی تو بابلرود...
دیشب خونه ی لادن اینا بودیم... از صبح تا ساعت ۵ یکسره میدویدم... رسیدم اونجا چیزی شبیه جنازه بودم... با روحیه دهی دوستان فقط حالم خراب تر شد طوری که صبح اومدم خوابگاه و به مامانم زنگ زدم فقط گریه میکردم!
بعدش هم تنها راه رو واسه آروم شدن این دیدم که دکوراسیون اتاق رو عوض کنم... تخت ها رو جابه جا کردم و کلی تمیزکاری... بعد هم که به خیال درس موندم خوابگاه و یاد گرفتم بیام نت!
اصلا همینکه کانکت هستی به اینترنت برات امیدوار کننده ست!!!
منتظر شنبه میمونم با اینکه کلی کار داریم...
پ.ن.۱. بچه ها برنامه ی دریاکنار ریختن... حتما هماهنگی ش با منه! نمیدونم میتونم دوباره از بهرام خان بخوام یا نه؟ اعصاب برگشتن به اون .... رو ندارم!؟!
پ.ن.۲. خیلی سخته... خوب بودن و پاک موندن... اینکه همونی داری میشی که با قاطعیت ردش میکردی و غیر ممکن میدونستیش... البته هنوز به هیچ جا نرسیدم ولی امیدوارم همیشه همین باشم...
پ.ن.۳. انجمن علمی انتخاباتش انجام شد و در شرایطی کاملا عادلانه (!) انتخاب شدیم! :)
پ.ن.4. میتونم اینجا غر بزنم؟؟؟