~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین
صبح ساعت حدود ۱۲ () بود که مامان زنگ زد. وقتی دید خوابم با لحنی گیرا برای تهیه ی نهار به من تذکر داد به طوری که به خودم که اومدم تو آشپزخونه بودم و داشتم عدس میشستم!!! خلاصه که نهاری که آخرش از آب در اومد اونقدر خوشمزه بود که صمیمانه دلم میخواست همه تون بودین و ازش میخوردین! به هر حال به عنوان اولین تجربه خوب بوووووود.   پ.ن.۱. خوشم میاد هر شب میریم شهر و بابلرود و ساحل سنگی... هر شب بستنی قیفی و پیراشکی! پ.ن.۲. خوشحالییییییییییییییییییییییییییییم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۷/۱۷
خانوم سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی