~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین
آخر هفته ی محشری رو گذروندم!با وجود اینکه بچه ها همه رفته بودن ولی خیلی خوب بود. چهارشنبه ساحل سنگی... فرحناز رو از اونجا خریدم... یه گلدون داوودی بنفش! خیلی دوسش دارم! پنجشنبه رفتیم دریا کنار... با پارتی آقای بهرام خان... زیاد به گروه خونی م نخورد ولی بازم خوش گذشت... آخه من اگه جای اون مرده بودم و میدیدم زنم این ریختی میاد بیرون کنار دریا یکی میزدم تو دهنش... نه اصلا بیخیالش میشدم!ولش میکردم بره دنبال همونایی که این چیزا رو ارزش میدونن! یا اگه جای مامان و بابا ی (بیییق) بودم که میدونستم اونجا چه گندکاری ای درست کرده دست و پاشو میبستم و مینداختمش تو اتاق... موبایل و ماشین رو هم ازش میگرفتم! جمعه هم که روز نظافت... کفشامو شستم... در دورترین مکان نسبت به خوابگاه ویولون تمرین کردم و بعد هم آماده سازی واسه شنبه! خیلییییی خوش گذشت!     پ.ن.۱. فعلا...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۷/۲۵
خانوم سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی