~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین

۳۱ مطلب در مرداد ۱۳۸۷ ثبت شده است

[عنوان ندارد]

سه شنبه, ۱ مرداد ۱۳۸۷، ۰۸:۲۷ ب.ظ
تو این ۱۵ روز یه جورایی کاملا فهمیدم استقلال یعنی چی... اینکه رو پای خودت باشی و مجبور باشی پولی رو که دستته تا مهلت موعود بکشونی... یا مثلا سرپرست ۲ تا بچه ی شیطون باشی... یا مسئولیت نهار و شام باهات باشه... بلاخره مامان و بابا اومدن!یه مجلس شام تقریبا مختصر خونه ی عمه داشتیم!کلی از کارام عقب موندم! طراحیام مونده! تمرین ویولن و خوشنویسی هم همینطور...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۸۷ ، ۲۰:۲۷
خانوم سین