383- من نه شاهزاده ی عشقم نه هیچ کس دیگه ای...

یک جام پر از شراب دستت باشد تا حال من خراب دستت باشد این چند هزارمین شب بی خوابیست؟ ای عشق فقط حساب دستت باشد ...         پ.ن.۱. " تو بند دل، سلول عشق/ حبس نگاتو میکشم/اما بازم رو میله هاش/عکس چشاتو میکشم/آی قصه ی بی سر و ته!/ شعر بدون قافیه/ برای مرگ این صدا/ نبودن تو کافیه..." یه سری بحران ها هست - مثل کم شدن معدل ترم ۴ت، طولانی بودن راه تا مشهد و ...- که مجبورت میکنه هر چی اهنگ در چتنه داری از سال ۷۲ گرفته تا ۸۹ رو گوش کنی! "اسکله" رو خیلی خیلی دوست دارم!... پ.ن.۲. برای بدست آوردن چیزی که تا حالا نداشته ای باید کسی شوی که تا حالا نبوده ای. گابریل گارسیا مارکز پ.ن.۳. عروسی عالی بود... دیدن زینب هم همینطور... و پیاده روی از کوشش ۳۲ تا کوشش ۱۷ و تجربه ی دوباره ی چیزایی که ازشون فرار میکردم! یه نکته ی جالب رو در مورد خودم کشف کردم! که چیزی رو که بهش میخندم ازش متنفرم!... ولی عروسی عالی بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووود! پ.ن.۴.  شعر اولو بابا خیلی دوست داره! کلی "ناسزا" آماده کردم به خودم بگم!چرا به خودم؟ چون بهت اینارو نگفتم؟ چون اجازه دادم این قدر پیش بری؟ همیشه میگفتم به اینجاها نمیرسی چون من نمیذارم اما اصلا نفهمیدم چرا اینطوری شد... فکر کنم آدم هم نمیشی... بذار اونقدر برات پیش بیاد تا دیگه حسرتش به دلت نمونه! که هنوز دفتر خاطراتت چیزی واسه نوشتن داشته باشه... پ.ن.۵. با موفقیت از بین ۳۵ نفر شرکت کننده سربلند بیرون اومدم! عروسک قشنگ من اماده شو!!!!! پ.ن.۶. "عشق، توت فرنگی نیست..." کتاب خوبیه! چون حداقل به این موضوع رسیده! همه میدون عشق آلبالویی ه! قرمز و ترش! ما که نخوردیم! اما به اندازه ی کافی وصفشو شنیدیم... :دی پ.ن.۷. اَمَیِم روب دُروست کِنِم، فوقَوو رفت...  (ایت نور بی الرایت اسپشلی ون یو وانا دو وات یو وانت!ای دونو وای ایم سینگ دت... جاست ا لیتل کراش! تومارو ویل بی ا نایس دی! میتینگ سام الد فرندز اف ماین...) پ.ن.۸. برم تا دیگه بهم شک نکردین...!