آخرین خاطره ی وبلاگی تو سن ۱۷ سالگیه و من سه شنبه، توی زیباترین روز پاییز، وقتی صدای قشنگ اذان مغرب بلند بشه به دنیا میام!
(درست وقتی که جنگ جهانی اول شروع شد!...)
پ.ن.۱.روزا هنوزم عالین!امتحان میان ترم شیمی رو امروز دادیم! ۵ شنبه و جمعه مون داغون شد به خاطرش ولی هنوزم دلچسب و دوست داشتنیه!
پ.ن.۲. قرار مصاحبه سه شنبه افتاد! جشن کار آفرینی هم سه شنبه ست! جشنواره غذا هم که داریم تو دانشگاه! روزای خوبی پیش روی ماست!
پ.ن.۳. بارون و باد و آفتاب و دریا و دوستان و یه خدای مهربون و یه خانواده ی محشر!!!ممنونم خداجون!
۸۷/۰۸/۱۹