چون آدمی از کوه مشکلات با یاری خدا به سلامت فرود آید آن همه لطف و عنایت پروردگارش را از یاد برد و عجبا که از کبر و غرور به پروردگارش بنگرد که آری اکنون من توانگرم و دگر بار که در باتلاق هراس نابودی در افتد گستاخانه مسالت یاری از اله طلبد و از خلوص قلب او را یگانه یاری گر نامد و چون دگر بار زجه و زاریش به سپهر بالارود و کارگر افتد و از دام هلاکت برهد این انسان فراموشکار جاهلانه از روی غرور به عصیان و سرکشی حق پردازد.
این است چرخه ی زندگی این مخلوق فراموشکار
پ.ن.۱. و شاید فرصتی دوباره...
۸۷/۱۰/۱۵