سینما امشب عالی بود! فیلمش معرکه بود! با مطهره رفتیم دیدیم! "دلشکسته"
برگشت هم خوب بود! خونه ی عمه و بودن کنار ساجده و ستایش و یگانه و طاها!
روزای خوبی میگذرن! چرا بعضی اوقات فکر میکنم نمیتونم اینجا بمونم؟ احساس میکنم ساکنم! علیرغم همه ی ورجه وورجه ها بازم آروم نمیشم!
پ.ن.۱. چقدر قشنگ و غرورآمیزه که بشنوی وقتی رفتی، پشت سرت گریه کرده!عاشقتم مامانی!
پ.ن.۲. کمک کردم یه شایعه پخش بشه! شایعه... احساس خوبی ندارم!پ.ن.۳. کلی کار دارم فردا!باید آماده شم!پ.ن.۴. دارم به لحظه ای که میخواستم نزدیک میشم! ازش میترسم ولی منتظرشم! چرا دروغ؟
۸۷/۱۱/۰۷