اعصابم یه مدته خیلی بهم ریخته!
از خستگی و بیکاریه! خیلی سخته بعد یه مدت جنب و جوش بشینی تو خونه و تنها کارت منتظر موندن واسه شروع شدن فوتبالیستا یا رفتن به تختخواب باشه!
امروز رفتم کتابخونه و دوباره رمان خوندنو شروع کردم... اما خب... بازم درست نشد!با اتو مو ور رفتم به موهام مدل جدید بهش بدم... ۵ دقیقه بیشتر نبود!بازم همون کار...
کلوب و وبلاگ و میل و چت هم که روزمرگی آورده...
پ.ن.۱. خ.ب ح.صله م سر رفت... دیشب ساعت ۹-۱۱ هواس سینما کردم که بعد یه مشاجره با خانواده ی عزیز کنسل شد...
پ.ن.۲. "سهیل" از مکه اومد... نه واسه استقبال رفتم نه واسه مهمونی ش... دعوای دیشب بهونه ی خوبی شد که نرم!
پ.ن.۳. دوستت ندارم سیمین! غرغرو و اخمو و بداخلاق... کی همچین دختری رو دوست داره؟؟؟ تا خوب نشدی حق نداری بیای اینجا! دیگه ننویس!
پ.ن.۴. ۱۸.۵۷
۸۸/۰۵/۰۱