ما رو باش رو چه درختی اسممونو جا میزاریم ما رو باش
قسمتی جز اون دو چشم نا مسلمون که نداریم ما رو باش
به هوا داری تو شیشه میخونه رو با سنگ شکستیم نارفیق
سنگ و شیشه اگه دشمن من و تو که موندگاریم ما رو باش
تشنه موندیم و مشت آب نا اهل رو نخواستیم سر ظهر
چون میخواستیم واسه حجلمون خورشید رو بیاریم ما رو باش
چشم خشکیده داره به ناودون کوچه حسادت میکنه
ما به این بغض سمج گفته بودیم ابر بهاریم ما رو باش
غزل کوچه ما قلندران پیر و عاشق که اینه
ما که سواریم فکر تازه عاشق پیاده باش ما رو باش
پ.ن.۱. با تشکر از شایلان
۸۸/۰۵/۰۱