~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین

برای فرار از شب ­زنده داری و دیدن فیلمای دهه های 40 و 50 آمریکا، و ظهر بیدار شدن­ها، به صورت افتخاری با یکی از ارگان­های اداری مشغول به همکاری شدم.
یک میز خالی گوشه ی اتاق به من تعلق گرفت که کم کم لوازم شخصیم پرش کرد. (خیلی دوست داشتم مث میزای اداری معروف یک قاب عکس خانوادگی داشتم، یک سیستم با یه عالم کاغذ یادداشتای رنگی، یک گلدون کوچیک و یه ظرف کوچولو پاستیل)

روز اول، دیدم خانوم فِریم (به خاطر عینک با فریم پهنش این اسمو گذاشتم روش)، یک متن بلند بالای اداری دستشه و با روش تایپ "تک انگشتی" داره دونه دونه حروف رو پیدا میکنه. خب تایپ یک توانایی ویژه نیس. اما این اتاق به یک تایپیست نیاز داشت. پس تایپ کلیه ی نامه های اداری به من رسید.

روز چهارم، خانوم طا مرخصی داشت ولی باید چندتا مطلب روی پرتال قرار میداد. و نمیدونست چطوری میتونه برای یک مطلب بیشتر از دو تا عکس بذاره (مرکز آی تی گفته بود که اصن این امکان وجود نداره)، پس کمکش کردم و قیمت آپلود عکس به جای یک فایل، دو تا رو انتخاب کردیم و مطلب دو تا عکس داره الان... و اینطوری بود که مسئول آپدیت سایت خبررسانی بخش شدم.

و قرارمون 3 روز در هفته بود. و الان هرروز به صورت افتخاری میام و میرم. تا خودمو نشون بدم...

جای شلوغی نیس اما خیلی متنوعه. از همه قشر و همه درجات میان. بد نیست. بهتر از شب زنده داری و روز خوابی های روزمره ست.

 

پ.ن.1. داشتم چاق میشدم. با نرخ 1 کیلوگرم در هفته. مانتوهایی که عاشقشونم دیگه اندازه م نبودن. باید کاری میکردم.

پ.ن.2. برای اینترنت درخواست دادم. چون به نظرم ضروری ترین چیز بود برای شروع کار. مخصوصا که ایمیل و سرچ زیاد نیاز داره. اما متاسفانه تو این ارگان فقط یک سیستم در هر مجموعه اجازه ی اتصال به اینترنت داره. پس اتوماسیون اداری واسه نامه ها وجود نداره و همچنان از سیستم "چاپار" یا حمل دستی نامه ها استفاده میشه. ازین طبقه به اون طبقه. جای تاسفه. من هنوز میخواستم درخواست وای فای رایگان برای مراجعه کننده ها رو داشته باشم. فک کنم این یک امر خیلی عادی واسه یک نهاد اداری مردمی باشه.

پ.ن.3. مامان میگه اگه نخوای با رابطه وارد بازار شی باید خودتو نشون بدی، و اینجا جاییه که من قراره خودم رو نشون بدم. اما اصلن نشون دادنی در کار نیست. ینی کارهایی که من میکنم به خاطر این نیست که من توانایی انجامش رو داشتم، به خاطر اینه که این سه نفر هم اتاق من نمیتونن انجامش بدن.اینکه آدم با قابلیت خودش دیده بشه فرق میکنه تا اینکه بی قابلیتی های بقیه براش پله شه.

پ.ن.3. کلا هفته ی اول ابروخنثی بودم. خیلی چیزا عجیب بود. میگم کم کم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۲۸
خانوم سین

نظرات  (۱)

۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۱:۴۲ حسین طاهری
چقدر این بلاگ پیچیده ست!!!!!!
هیچی بلاگفا نمیشه :(((
چطور میتونم قالب وبلاگم تو بلاگفا رو بیارم اینجا؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی