~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین
دنیا که شروع شد زنجیر نداشت.خدا دنیا را بی زنجیر  آفرید. آدم بود که زنجیر را ساخت شیطان کمکش کرد. دل زنجیر شد عشق زنجیر شد دنیا پر از زنجیر شد و آدمها همه دیوانه زنجیری. خدا دنیای بی زنجیر می خواست نام دنیای بی زنجیر بهشت است. امتحان آدم همینجا بود دست های شیطان از زنجیر پر بود خدا گفت:زنجیرت را پاره کن شاید نام زنجیر تو عشق باشد. یک نفر زنجیرهایش را پاره کرد نام اورا مجنون گذاشتند. مجنون اما نه دیوانه بود نه زنجیری.این نام را شیطان بر او گذاشت. شیطان آدم را در زنجیر می خواست. لیلی مجنون را بی زنجیر میخواست. لیلی می دانست خدا چه می خواهد. لیلی کمک کرد تا مجنون زنجیرش را پاره کند. لیلی زنجیر نبود. لیلی نمی خواست زنجیر باشد. لیلی ماند:زیرا لیلی نام دیگر آزادی است.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۹/۰۲
خانوم سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی