تنها کسی
که چراغ را فرو میکُشد
بر چارچوب پنجره
درمییابد عمق شب پر ستاره را
...............................................
دیگران
آنچه را میگویی، میشنوند
و من
آنچه را نمیگویی
.............................................
پیش تر
آستین مقابل چشمان میگرفتم
تا لبخندی را پنهان کنم.
حالا، پنهان میکنم
اشکها را.
پ.ن.۰. قسمت دوم رو از همه بیشتر دوست دارم!
پ.ن.۱. امروز تمام وقتم صرف تحقیق جانوری شد... تمومش کنم و تا شب ایمیل کنم به بابلسر تا به موقع دست استاد برسه! ولی پیشنهاد میکنم بهتون در مورد اسب دریایی بیشتر مطالعه کنین! خیلی موجود قشنگ و جالب و پر عاطفه ایه!
پ.ن.۲.این دفعه خیلی مقتدرانه برخورد کردم... داره کم کم از خودم خوشم میاد (این یعنی غرور؟)... دارم بزرگ میشم!
پ.ن.۳. امروز واقعا آرزو کردم برگردم بابلسر... خب زود خسته شدم دیگه!
پ.ن.۴. شعر بالا یه شعر ژاپنی بود که به لطف یک دوست محترم دستم رسید. منبع
۸۸/۱۰/۱۸