ق.ن. اینو کجا شنیدم؟؟؟؟بابا خوندن برام یا خانم امینی؟؟ هر چی هست حس خوبی بهم میده!
گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟
آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی؟
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشمان تو قدر مژه بر هم زدنی
پ.ن.۱. امتحان سلولی رو دادم... به شدت اسف بار بود! بماند جاهای خالی ای که پر نشد...اما تنها سوالی که باهاش حال کردم متن تخصصی انگلیسیش بود که واقعا جذاب بود! همه ی بدبیاری ها با هم تموم شد... امتحان سلولی... سرماخوردگی... و منم بعد مدتی تونستم با اشتها غذا بخورم!
بعد از ظهر هم با کاغذ کشی کلی پا و انگشت در آوردیم برای نمایشگاه غذا! شنبه که کارمون تموم شد عکساشو میذارم! میشه یکی کمک کنه من یه روز ساعت ۷ صبح از خواب پا شم؟ فقط یه روز!!!!
پ.ن.۲. خبرهای تازه ای می رسد که بسیار خوشحال و مسرور خواهی شد.کسی تو را کمک می کند که اصلا انتظارش را نداشتی. اینها همه نوید بخش یک دوران تازه در زندگی توست که باید قدر آن را شناخت. ===> باشه... ما که خسیس نیستیم! - ولی آبانیا همه حسوودن!-
پ.ن.۳. امروز "چادر" یکی از دوستامو گرفتم و واسه ۲۰ دقیقه باهاش بودم... حس خوبی داشت...- بگذریم که جمع و جور کردنش راحت نیست! و بازم بگذریم که چقدر از بچه ها گفتن مسخره شدم!! - اما واقعا اگه به خاطر یه سری حرفا نبود حتما از ترم دیگه چادر سرم میکردم! (((تو کامنتا هیچ کس حق نداره بگه "به خاطر حرف مردم زندگی نکن")))
پ.ن.۴. روز ملی "سمپاد" بود! غیر الی هیشکی بهم تبریک نگفت خب... ولی کی "سندی و سو"... کتابای رنگارنگ فیزیک و شیمی راهنمایی... و ستاره ی خوشگل سمپادی رو یادش میره؟
پ.ن.۵. تموم آینه ها تو اتاقمون میشکنن! کسی میدونه نشونه ی چیه؟
پ.ن.۶. عاشق این عکسام که توش یه آدم تو دل طبیعته! باد میزنه تو موها و جالبه تو همه شون همه دارن پرواز میکنن! حس خوبی القا میکنن! منم یه بار همین کارو کردم.... تو محوطه ی پشت بلوک... فکر نکنم دیگه همچین تجربه ای رو بشه تکرار کنم!شب خیلی خوبی بود! کاش پسر بودم... فقط برای این تجربه!
۸۹/۰۲/۱۵