~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین
ق.ن. تو این گزارش کار اسم همه ی پسرا و همه ی دخترا مجازی ه!   مقدمه:  جمعه: نرفتیم نمایشگاه کتاب....۴ نفری جمع شدیم و شله زرد و ماقوت و ماکارونی و سالاد الویه با به کار گیری جدیدترین متد های بهداشتی! گفتیم کار خیره... ایشالا صوابش -ثوابش؟؟؟- بهمون میرسه... دل چند نفر هم شاد میشه که جشنواره شون غذا داره...   پلان اول: علوم پایه... ۷ صبح... غذا ها رو با کمک سعید و مجید بردیم تو علوم پایه -اسما مستعارن! برای بار دوم!- تقسیم شدیم و از مکان های مختلف شروع به کار کردیم... ساندویچ ها آماده شد...میزا روچیدیم و اتیکت قیمت زدیم... - همه ی اینا اختیاری بود... ولی مثل اینکه به چشم مدیر کانون وظیفه تلقی میشد... لطف کردن و با فریادهاشون بهمون فهموندن که ...  من به این رفتارش میگم جوگیری...-   پلان دوم: علوم پایه... ۱۰ صبح... اکرم و اعظم و رزا و شایسته بهشون خیلی خوش میگذره... جو صمیمی... دوستان خوب... خنده و شادی و کار ثواب در کنارش ...فکر کردم کلاس "میکروب" برام بهتر باشه!   پلان ۳: ساعت ۱۱:۳۰ راه همیشگی و دوست داشتنی کلاس زبان! و راه رفتن رو جدولای کنار خیابون با شرط عدم لگدمال مورچه ها!   پلان ۴: علوم پایه...ساعت ۱۳... من دنبال یکی که تو یه کارم کمکم کنه... وسائل رو گذاشتم آکواریوم... اومدم سمت استقرار جشنواره...   من: مینا؟؟ مینا و سیما و شیما سرشون تو گوش همه و یه پسر رو که اون گوشه نشسته به هم معرفی میکنن! من: . . پوزیشن رو تغییر میدم و یکی دیگه رو صدا میکنم... من: سلام... دریا: بیا ببین پسرمو...  اونجاستا... لباس مشکی و شلوار کرم... یه ساعته اونجا نشسته! الهی قربونش برم! من: . . . نگام میچرخه دنبال یک نفر دیگه... یه اکیپ دانشجویی با بشقابای ماکارونی...  یک اکیپ مهمون مسعود واسه شیرموز... کوروش و داریوش دعواشون شده... حراست به یه دختر و پسر که کنار هم منتظر سرویسن گیر داده... من: . . . ولی بلاخره کارم راه افتاد...     پلان ۵... علوم پایه... ساعت ۱۴ من: کلاس تشکیل نمیشه!!!!!!!!!! هورا!!! ولی مثل اینکه کسی به من گوش نمیده... مهدی به مونا یه چیزی گفته و محمود داره مونا رو توجیه میکنه ولی مونا قهر کرد  و رفت... صوفی هم رفت وقتی دید کاری نداره... ماندانا و رکسانا هم که باز بحثشون گرفته بود با حمید و احمد و محمود و محمد... خلاصه که ما موندیم و یه اکیپ قابلمه و ظرف و دستگاه... دیدم مثل اینکه هیچ کس حاضر نیست کار ثواب رو بیخیال شه به ناصواب بچسبه... همه رو جمع کردم و اومدم خوابگاه...   پلان ۶... خوابگاه... ساعت ۱۴:۳۰... وسائل رو ریختم تو اتاق و هر چی از دهنم دراومد - حوصله ی تظاهر و فیلتراسیون ندارم اصلا- به همه شون گفتم... به اینکه تا جای غذا و شرکت تو جشنواره هست همه هستن...- خب حق هم دارن البته... ولی همون طور که رضا میگفت :"کار را که کرد... آنکه تمام کرد" بهتر بود تا تهش همه با هم میبودیم-   پلان ۷... خوابگاه... ساعت ۱۵... در اتاقو قفل کردم... کلاس ویولن رو کنسل کردم...پنجره هارو بستم و شوفاژو تا ته روشن کردم... رفتم زیر پتو و از شدت سر درد خوابم برد! من یکی دیگه ثواب نمیخواااااااااااااااااااام!       پ.ن.۱. چرا امروز همه چی اینقدر زشت و زننده شد؟؟ من که همیشه این چیزا رو میبینم و گاهی خودمم جزوشونم! چرا اینطوری شد؟ پ.ن.۲. خودم و وجدانم: پ.ن.۳. واسه ساینا : واسه کسی بمیر که واست تب کنه! پ.ن.۴. شب با کارنامه ی سیاهش چه داشت که لایق این همه ستاره شد؟؟؟؟ پ.ن.۵. فکر کنم کار از و ان یکاد گذشته... از دست رفتیم و چی دیگه باید چشم بخوره؟ ای یکی جدیدا بهتره " اهدنا الصراه المستقیم..." پ.ن.۵. حالم بده... :( سخت نبود جزو اونا بودن... با اونا بودم ولی چرا احساس میکنم باهاشون نیستم؟ این توجیهه؟  پ.ن.۶. کسی نمیخواد بره نمایشگاه کتاب؟؟؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۲/۱۸
خانوم سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی