~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین
اگر کینه نبودقلبها تمام حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتندمن با دستانی که زخم خورده توستگیسوان بلند تو را نوازش میکردمو تو سنگی را که من به شیشه ات زده بودمبه یادگار نگه میداشتیو ما پیمانه هایمان را در تمام شبهای مهتابیبه سلامتی دشمنانمان می نوشیدیم     پ.ن.۱. امروز یه جا خوندم :" واسه یه زن ۳ تا صفت برتر هست که برای مرد عیب حساب میشه! "کبر"، "بخل" و " ترس"... تکبر زن در مقابل مردا باعث بزرگی شون و ارزششون میشه! تواضع و نرمی در مقابل هر مردی یه ذره شخصیت خرابی میکنه... "بخل" - خساست سابق- باعث شم اقتصادیشون میشه که اداره ی زندگی رو بهتر میکنه... و در آخر ترسشون از اتفاقاتی که احتمال داره براشون بیفته باعث میشه کمتر ریسک کنن و این سلامت خانواده ای که دارن رو تضمین میکنه..." خب خدا رو شکر! غرور و ترسمون که توجیه شد! خساستمون که به حساب نزدیکیمون به مشهد بود هم که رفت! صفت رذیله ای نبود دیگه؟؟؟ پ.ن.۲.  دکتر شریعتی... منبع : حضور خنده ها پ.ن.۳. آخه کدوم آدمی جلسه اول آموزش رانندگی طرف رو میبره وسط شهر ازش میخواد از ۴راه رد شه و فلکه دور بزنه!؟  منی که وقتی میگه کلاچ رو بگیر باید نگاه کنم کدوم یکی کلاچه؟؟ خدارو شکر دوستان عزیز موتور سوار از اطراف راهنمایی میکردن که "وسطی ترمزه!" ولی آخرش به دور ۳۶۰ درجه با دنده عقب و فرمون کف دستی رسید! نمیدونم در وجنات من چه دید اما دوست دارم دفعه ی بعد تیکآف رو یادم بده! پ.ن.۴. تحت پدر درمانی هستیم! شدیدا اصرار دارن به وضعیت تغذیه خود برسیم! ما هم هر دفعه که از خیابون میایم انبوهی پفک نمکی و دونات شکری( ) میخریم و نوش جاان میکنیم! پ.ن.۵.  تا حالا فکر کردی چقدر زندگی راحت تر بود اگه "تعارف" نبود! تعارف هم یه جور دروغ محسوب میشه البته دروغی که به حساب ادب آدم میره! پ.ن.۶. طی نصایح یک آدمی که ادعا میکرد فلسفه میدونه تصمیم گرفتم "بوف کور" صادق هدایت رو یه بار دیگه بخونم! به شرطی که تا آخر پیش برم و از بعد فلسفی نگاش کنم و  از این جور حرفا!... پ.ن.۷. و طی بحث هایی با یک فرد "آزاد اندیش" و "نو گرا" دنبال مقاله هایی برای توضیح دیه ی زن و ارث زن و حقوق زن و این جور چیزا گشتم!جالبه من که خودم به عنوان یک زن براش توضیح میارم اصلا قبول نمیکرد و شده بود کاسه ی داغ تر از آش! ولی خب دستش درد نکنه... باعث شد تو این مقالات به نکات جالبی دست پیدا کنم که اونقدر برام روزمره و روتین شده بود که یک بار نپرسیده بودم چرا!؟ مثلا وقتی ح.ط بهم گفت "زن ها ناقص العقل هستن... اینو امام علی هم گفته" راحت قبول کردم اما نرفتم ببینم که بابا اصلا قبل و بعد این جمله چی بوده... پ.ن.۸. امروز چند بار خواستم به مامان بگم که این کارایی که داره میکنه حق شرعی ش نیست! یعنی هیچ جای اسلام و فانون یک زن رو دستور به پخت و پز و شستشو و مراقبت از فرزندان و کار کردن و قسط دادن نکرده! ازش خواسته فقط با شوهرش خوشرفتاری کنه که جهاد اکبر حساب میشه! امان از این خانومای فداکار (!) که از شدت خستگی ناشی از انجام حقوق اخلاقی شون به وظیفه ی اصلیشون نمیرسن! پ.ن.آخر: بد آموزی مفرطانه::: وقتی آدم با جلو آینه نشستن و خوشگل کردن سر و صورتش برای شوهرش و خوشبو کردن و مدل به مدل لباس و عطر استفاده کردن دو برابر "خرحمالی" تو خونه ثواب و صواب و خیر دنیا و آخرت رو میبره چرا پوست دستشو با انواع انزیم های دترجنت خراب کنه و ۶۰۰ نوع آرتروز بگیره؟؟ (نشنیده بگیرین!!!!)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۵/۰۹
خانوم سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی