مثل باران باز باریدم برایت
مثل باران ...
یاد دارم گفته بودم
کاروان عشق را تردید ویران میکند
مثل باران غصه خوردم
مثل باران خنده کردم
یاد دارم گفته بودم
قدر عشقم را بدان
پاک بودم مثل باران ...
جان گرمم را چه بی جان میکند
روزهای زیر باران ...
پ.ن.۱. هروقت تو دانشگاه بحث پیش میومد یا مثلا تو تمریناتم با مربیم سر برتری زن یا مرد همیشه اعتراض میکردم که این یه بحث مربوط به قرن ۱۷ ست تو اروپا! میگفتم وقت صرف کردن واسه یه بحث قدیمی ارزش نداره! لینک امروز کلوبم خیلی جالب بود! خوندنش ضرر نداره! اینجا
پ.ن.۲. یه کلیپ پیدا کردم مربوط به یه دختری که داره داداششو نصیحت میکنه! خیلی فانه! من واقعا دوستش دارم! ماشالله داره فن بیانش! اینجا میتونین دانلودش کنین! یکی مثل اینه... یکی هم مثل من که به سعید میگم نکنه بعدها من باید چادر ببندم دوره کمرم و واسه تو برم خواستگاری؟! اصلا مگه قراره من زنشو ببینم؟!
پ.ن.۳. "تاریخ تمام جوامع موجود، تاریخ مبارزات طبقاتی بوده است که آزاده و برده، پاترسین و پلیبن، ارباب و سرف، استاد کارگاه و پیشه ور و روزمزد، در یک کلام، ستمگر و ستمدیده با یکدیگر ستیزی همیشگی داشته و به پیکاری بی وقفه، گاه نهان و گاه آشکار دست یازیده اند؛ پیکاری که هر بار منجر به نوسازی انقلابی کل جامعه یا نابودی همزمان طبقات در حال پیکار شده است"
۸۹/۰۶/۰۹