~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین
تو سیاره ی بعدی مرد می خواره ای زندگی میکرد! دیدار شازده کوچولو زیاد طول نکشید اما اونو تو یه غم عمیق فرو برد! شازده کوچولو از مرد می خواره که ساکت کنار تعداد زیادی بطری پر و خالی نشسته بود پرسید:" اینجا چی کار میکنی؟" می خواره غمگین گفت:" شراب مینوشم!" شازده کوچولو پرسید:" چرا شراب میخوری؟!" می خواره جواب داد:" برای اینکه فراموش کنم" شازده کوچولو با تاسف گفت:" چیو فراموش کنی؟" می خواره سرشو انداخت پایین و گفت :" سرشکستگی م رو" شازده کوچولو میخواست کمک کنه! پس پرسید:" سر شکستگی از چی؟" -" از اینکه یه می خواره هستم احساس سرشکستگی میکنم!" و دیگه حرفی نزد و در سکوت فرو رفت... شازده کوچولو با تعجب به خودش گفت :" واقعا که آدم بزرگ ها خیلی خیلی خیلی عجیب هستن!"   پ.ن.۱. از کتاب "شازده کوچولو" از آنتوان دوسنت اگزوپری... فایل صوتی این بخشو با صدای احمد شاملو اینجا دانلود کنین! پ.ن.۲. فکر میکردم شازده کوچولو یه کتاب کودکانه ست! واسه رده سنی "ج" و یا خیلی باشه "ه"... وقتی دیشب دوباره خوندمش تازه فهمیدم ما آدم بزرگا (!) خیلی بیشتر نیاز داریم بخونیمش! چون پره از نکات ظریفی که روزانه باهاش درگیریم و هیچوقت نمیفهمیم! پ.ن.۳. اینکه واسه یه مشکل بریم تو دل خود همون مشکله یه مشکل به حساب میاد؟! اینم یه راه حل حساب میشه نه؟! پ.ن.۴. دوباره ساز دستم گرفتم... با سمفونی پتک و جوشکاری ساختمون همسایه نوای دلنشینی داشت! یه جور کل کل! من میزدم و اونا جبران میکردن!به یااد کارگرای بلوک ۷ که میخوندن با صدای سازم! چقدر باحال بووودا! پ.ن.۵. از همینجا تشکر میکنم از فریده و نازی برای ترکوندن کامنت باکس پست قبلی! پ.ن.۶. ولیِّ دم! از اینکه شماره توپاک کردم بسی ناراحتم! اما خب اگه خوندی اینجارو؛ روپوش آزمایشگاهت دست منه! شستم و اتوش هم کردم! خواستم بدونی که فکر نکنی گمش کردی! پ.ن.۷.  همینجا از همه تقاضا میکنم بعد ساعت ۱۲ نیمه شب زنگ نزنن به آدم واسه گوش کردن پیشواز! به خدا آلبومشو بخرین راحتترین! من هم لازم نیست جواب پس بدم که کیه نصفه شب بهت میزنگه و چی کارت داره! متشکرم! پ.ن.۸. اهداف جالب کانون: هدف شماره ۴: گردهمایی فیزیکی اعضا!... تمامی برنامه ها در راستای تحقق هدف شماره ی ۴... نشد بهشون بگم اما خب... گاهی بعضیا بعضی جاها وصله ی ناجورن! مثل وجود من توی کانون فارغ التحصیلان! پ.ن.۹. من "طرفدار" ندارم! مهم هم نیست چند نفر رو "طرفدار" من حساب میکنی! سرم هم شلوغ نیست چون کسی به طور جدی تو ذهنم نیست که درگیرش شم! شاید اینطوری فکر کنی اما... من مجبور نیستم بهت جواب پس بدم!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۶/۲۵
خانوم سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی