~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین
آرام باش،         توکل کن،         تفکر کن،              سپس،             آستین ها را بالا بزن.                 آنگاه دستان خدا را می بینی                      که زودتر از تو دست به کار شده اند...                                                        "نهج البلاغه"       پ.ن.مهم: قدر دست هایم را بیشتر دانستم و قدر چشم هایم را و تازه فهمیدم چه شکوهی دارد ایستادن بر روی دو پا آن لحظه که به زمین خوردم!!! پ.ن. تشکر: مرسی مرسی مرسی فریده برای مطلب اول پست! پ.ن.1. یه ذره آرسنیک میریزی کف کفشش... اونو پاش میکنه ، کم کم جذب بدنش میشه و اونقدر مردنش طول میکشه که بتونی در بری! آرسنیک تنها سمی ه که قاتلش برای پزشکی قانونی یک دردسر حساب میشه! همونطوری که ناپلئون مرد! – اندر فواید بیوفیزیک :دی – پ.ن.2.  میری دکتر و نشونه های بیماریتو میگی و بعد هم اظهار نظر میکنی که احتمالا الوده شدی به استافیلوکوکوس اورئوس! اونم یه نگاه از بالای چشم بهت میندازه – و تو دلش میگه باز این زیستیا درس خوندن!- و میگه استا این علائمو نداره! و وقتی بیشتر اصرار میکنی که با پلیت خالص کشت باکتری سرو کار داشتی ؛محترمانه نسخه رو میده و بیرونت میکنه!  این اواخر که دیگه خودم اسم داروهارو هم بهشون میگم و با مشورت هم یه دارو پیدا میکنیم! پ.ن.3. فقط یه ماه دیگه مونده! از اول آبان آماده باش میزنم و یادمه پارسال هرگونه امتحانی رو در این ماه ها تحریم کرده بودم و چقدر با دکتر رودباری برنامه داشتیم! خوبه استادت هم متولد آبان باشه! به قول عاطی، 19 ،21 و 23 آبان مراسم داریم! حسینیه ی سوئیت 11. پ.ن.4. برنامه خیلی فشرده ست و اصلا نمیفهمی چه طوری داره میشه آخر هفته... دانشگاه اوضاعش داغونه! عدم وجود چهره های آشنا  و آکواریومی که دیگه اکیپای همیشگی توش نیستن! همه نیستن! یا شاید کمرنگن... یا هر چیز دیگه ای. کلاسای زبان که داغوونه و پرحجم!... استاد ژنتیک رفتن هلند و بی استاد موندیم یه درس 3+1 واحدی رو... و بیشتر از همه شیطنت هایی که سر یکی از بچه های کلاس میاریم – یا شاید میارم! اعتراف میکنم نقشم پررنگه!- و فکر اینکه چه جوری آخر سال کارشناسی ازش حلالیت بخوایم؟! – یا شاید بخوام!!!- پ.ن.5. تمام عالم یه چیزیو میگن و تو مخالفت میکنی... و گاهی مخالفتت درسته اما چقدر بده اگه یه روز سرکوب شی! و شد... بارها گفتن و دیدم که فقط به اطرافیانش وقتی که نیازشون داره توجه میکنه و فقط کافیه یه بار کاریو که میخواد انجام ندی... اونوقته که جمله ی معروف:" پس تو به چه دردی میخوری؟ یه کاری ازت خواستیما" رو به کار میبره... وقتی که دیگه نمیشه کاری کرد  تو هم یه جوابی میدی که دهنش بسته شه و دیگه کمکش نمیکنی تا بفهمه نقشت چقدر موثر بوده! – یا شاید برعکس؟!- پ.ن.6. وقتی به آدم اهانت بشه دیگه نمیشه کاریش کرد! کتاب 6 کیلویی رو 2 هفته کشوندم با خودم که بدم بهش اما نبود... حالا  امروز که من کلید کمدو جا گذاشتم ،سر کلاس میگه :"کتاب کو سیمین خانوم؟ این رسم امانتداری نیست!" منم داغون از گیر دادن نگهبانا و اسپاسمی که این روزا درگیرشم رفتم بیرون از کلاس و اولین نفری رو که دیدم ازش خواستم بیاد قفل کمد رو بشکنه! با یه قیچی و یه لحیم رفتیم سر وقت کمد و لولاهاشو باز کردیم و کتاب رو برداشتم و بردم و گذاشتم جلوش! اعتراف میکنم خجالت کشید... البته بچه ها گفتن... ولی مهم نیست! حاضر نیستم به خاطر همچین مسائلی زیر سوال برم! چه نگهبانی باشه... چه دوستای صمیمی م و چه حتی استاد! پ.ن.7. امروز به طور ناگهانی دلم یه بستنی کاپوچینو میخواد اونم از نمایندگی بستنی میهن کنار میدون امام... بعدشم برم بالای پل هوایی و تو 10 دقیقه ای که منتظر شادی ام بستنی مو بخورم و ماشینا رو ببینم! :"> پ.ن.8 شکیبا؟ فقط تو موندی! 3 مورد قبلی یافتیده شدن! پ.ن.۹. چقدر این جمله ها غرور آمیزه :" از اول هم گفته بودم بهت٬ دیدی همون شد؟!" یا مثلا " تابلو بود نمیشه روت حساب کرد" یا " تو آدمش نبودی! گفتم بیخیال شو" یا این مدل جمله ها که برتری تو برسونه نسبت به مسائلی که ساده گرفته میشد!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۷/۲۱
خانوم سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی