~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین
پ.ن..1. قدیمیا میگفتن که هر کس یه ستاره تو آسمون داره... بعد ها یاد گرفتیم ستاره پرنور و پررنگه رو دوست نداشته باشیم چون چشم همه دنبالشونه... ستاره ای برای ماست که هیشکی جز خودمون نمیبیندش...یه ذلستان دیگه هم بود راجع به ستاره ها... اونم این بود که "به چشمک زدن ستاره ها نگاه کن اما دل نبند... چون چشمک زدنشون از روی عادته..." ستاره های پررنگ زدگی ما نمیتونن اونی باشد که باید روش حساب کرد... پ.ن.2. تولد عااالی بود و میتونست بهتر باشه... خیلیا غایب بودن و همه چی اونقدر سریع جفت و جور شد و شمع و کیک و شعر و خنده ... و چقدر کیک از دستامون افتاد ... و اینکه مدتها سر پا واستادیم چون چمنا خیس بود و نشد بشینیم... و گارفیلد که روش کلی امضا شد و هنوز مراسم ادامه داره... "ناردونه" و "باربد"... و همه چی آرومه؟! پ.ن.3. بعد اینکه تب "همه چی آرومه" خوابید... حالا نوبت "تو که چشمات خیلی قشنگه... میدونستی یا نه؟" ست که بیاد رو اعصاب من!... پ.ن.4. ممکنه آدم به خاطر یه نفر از تمام علائقش صرف نظر کنه؟! یا اینکه کاملا عوض شه؟! این عوض شدن یعنی پایداره یا خسته میشه؟ واقعا یه آدم جدید میشه یا تظاهر میکنه شده؟ (من فضول نیستم! اصلا شاید طعم ایستک و تکدانه یه جوور باشه وقتی شخص خاصی برات میخره! K J) اصلا به من چه؟!) پ.ن.5. خیلی بده که آدم فقط کمتر از یه روز سر حرفش بمونه...آخه دقیقا وقتی تصمیم میگیری آدم شی تمام موقعیتا فراهم میشه برای شروع دوباره... واسه شک، چپ چپ نگاه کردن و اینکه :"میدونی امروز چی دیدم؟! " پ.ن.6. اول آکواریوم و تلاش واسه درس خوندن بین دانشجوهای پرحرف ورودی... بعد مریم و مداد شمعی و نقاشی و سیب و "چیزی شده"... انگشت نگاری و شمارش TCR   و شمردن تعداد Ridge ها و مشخص کردن جهت انحنای برجستگی های خطوط سر انگشتا... پروندن مگس های سرکه ی والدین و شمردن لارواشون و تست کراس...  روز کوتاه و بی مشغله ای بود... پ.ن.7. گاهی اس ام اس ها خیلی خیلی شاخ درآرن: از عشق تو مستم، زدم لامپو شکستم! آهای آلبالو خشکه کلاست منو کشته! K K پ.ن.8. مرسی از همه ی دوستانی که تبریک گفتن... :* :*
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۸/۲۳
خانوم سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی