خبر به دورترین نقطهی جهان برسد نخواست او به منِ خسته بیگمان برسد شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟ چه میکنی اگر او را که خواستی یک عمر به راحتی کسی از راه ناگهان برسد ... رها کنی، برود، از دلت جدا باشد به آنکه دوستترش داشته ... به آن برسد رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند خبر به دورترین نقطهی جهان برسد گلایهای نکنی بغض خویش را بخوری که هق هق تو مبادا به گوششان برسد خدا کند که ... نه! نفرین نمیکنم که مباد به او که عاشق او بودهام زیان برسد خدا کند فقط این عشق از سرم برود خدا کند که فقط زود آن زمان برسد
پ.ن.۱. شاعر: زنده یاد نجمه زارع (جدیدا با شعراش خیلی حال میکنم! درسته عموما بانوان شاعر یا شاعران مونث رو قبول ندارم اما بعد سیمین این میشه گفت دومین مورده!) شعر هم به دلم نشست! فقط همین! بیخیال افکار حاشیه ای!
پ.ن.۲. هوا عالی بود امروز! دیگه مامان هم نمیگفت:"نکن زشته"... از برعکس رفتن پله برقی و دویدن روی پل هوایی (که صدای قدمهات دیوونه کننده ست)؛ تا خندیدن به نگاه مردمی که با تعجب کسیو میبینن که بدون کاپشن و سوئیشرت میاد بیرون (حیف هوای به این خوبی نیس که گرمش کنی؟!) و بعد هم یه بستنی (طلاب با مغز فراوون) که تکمیل کننده شه!... چی میتونه اهمیت داشته باشه دیگه؟! خوشبختانه نمره چشمام طوری هست که اگه نگاهها اذیتم کنه بدون عینک نتونم ببینمشون! هرچند اینروزا فهمیدم مردم حال فک کردن به خودشون رو هم ندارن! شاید چشماشون بگرده اما فکرشون هزارجای دیگه ست!
پ.ن.۳. خی این طبیعیه آدم دلش بگیره! هر کسیو دو هفته بدون هیچ فعالیت مفیدی نگهش داری خب یه روز خسته میشه! بعد کم کم حوصله ش از همه چی سر میره! غرغر میکنه و منتظر بهونه ست... کاملا طبیعیه! پس اگه واسه یه موضوعی مثل از دست دادن برنامه ی محبوبم تو تلویزیون نشستم و گریه کردم مسخره م نکن چون این فقط یه بهونه ست! من میخوام برگردم به زندگیم! به دویدنای همیشگی... نه اینکه روز و شب کارم مرور شبکه های مختلف باشه یا نشستن پشت این کامپیوتر! خب مسلما آدم چشماش ریز میشه و پای چشماش پف میکنه... سردرداش بیشتر میشه و حتی وزن هم اضافه کنه!
پ.ن.۴. آدم نباید اینقدر زود تحت تاثیر تبلیغات تلویزیونی قرار بگیره! و برنامه ی آشپزی هم یکی ازوناست! دو روزه فعالیت رسمی مونو در زمینه ی اختراع و ابداع دسر آغاز کردیم! پودینگ موز عالی بود (هرچند بعد یک شبانه روز هنوز نبسته!!).... تزئینات دسرها هم درسته یه ذره عجیب بودن اما خب... و کاستر امشب که محشر بود (و قبول دارم نباید توش تخمه میبود)...
پ.ن.۵. آخه جواب نظر خصوصیو چطوری اینجا بدم آخه!؟
۸۹/۱۱/۲۰