~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین
پرنده را در قفس می کنی ومی گویی دوستش داری ومی خواهی پیشت باشد...اگر راست می گوییآزادش کن ،خودت پیشش باش وهم پروازش شو... پ.ن.1. قبل از هرچیز از سارا و فریده تشکر کنم که سنت چتروم- کامنت باکس رو احیا کردن! برای شروع اون لیست کتابایی که گفتم صمیمانه تقاضا میکنم با  "مصطفی مستور" شروع کنین! دوستان اهل شعر هم میتونن "فاضل نظری" بگیرن...  در ضمن دانلود کتاب ممنوع! تشریف میبرین کتابای تست کنکورتون رو نصف قیمت میفروشین و باهاش کتاب میخرین! هری پاتر ممنوع! فهیمه رحیمی و مودب پور ممنوع مگه برای رفع خستگی... مادام کاملیا توصیه میشه! و آنا کارنینا (البته اگه حوصله ی خوندن کتاب های قطور رو دارین) گوشتون با منه دخترا؟! پ.ن.۲. تا وقتی تو کیفشه و زیر تخت هیچ حس و حالی برای استفاده ازش نیس... اما کافیه بیاد بیرون! کافیه یکی برات آهنگ "نوید بهار" رو بزنه تا کلا قید برنامه و درس و همه چیو بزنی و فقط بخوای که هفته ای یه بار بهونه شه که بازم بیای... هرچند که هنوز یه تب تنده! مثل هر ۵ ساالی که گذشت! مگه حضور شادی باعث شه که برم جلو تا بهم نرسه!!! پ.ن.۳.  عاطی خیلی وقت پیش گفت:"حضور خیلی از آدما تو زندگی اتفاقی نیست! خدا تو وجود هرکس جادویی قرار داده و وظیفه ی ما دریافتن جادوی حضور همدیگه ست". راست گفت! شاید خیلی تصمیما و کار ها رو نمیشد یک نفره انجام داد اما وقتی یک دوست هست که مطمئنی پا به پات میاد همه ی جریان رو عوض میکنه! و تو شجاع تر میشی اونقدر که میتونی در مقابل هر اصرار وسوسه انگیزی فقط بگی "نه" و حتی حسرت فرصت از دست رفته رو هم نخوری که "ای کاش..."! مثل کنسرت اون روز تهران! پ.ن.۴. واحد ها ارائه شد و نمیشه باورکرد که سال آخر و همه ش ۱۲ تای دیگه مونده! به قول اسکارلت " ولش کن! باشه فردا بهش فکر میکنم" پ.ن.۵.  یهو یکی پیدا بشه بعد نظرتو نسبت به یه نفر دیگه عوض کنه! بعد ببینی اوضاع مثل اینکه اونقدرا هم بد نیست! خوبه هرازگاهی از این کارا واسه ما هم بکنن! پ.ن.۶. وقتی از یکی بدت میاد، این احساس رو متقابلا حس میکنی! همه ش فک میکنی اون هم این فکرو داره! همون قدر که تو اذیت میشی از بودن اون کنارت، اون هم همینطوره! بعد انگار همه چی حتی خنده ها و گوش دادن ها هم میشه تصنعی... وقتی هم واقعا حوصله ی کسیو نداری همین میشه!...  اونوقته که  میشه شکلک مضحک و مسخره! پ.ن.۷. حرف خاصی نیست از این روزا که چه ساعت ۵ صبح بخوابی و چه ساعت ۱، چه خواب ببینی و چه نه، چه خسته باشی و چه نباشی باز هم صبح رو از دست میدی! پ.ن.۸. شیر نارگیل عاالی بود شادی! و پیاده روی! و جاده! و ویولن! و همه چی!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۴/۲۲
خانوم سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی