~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین
بین من و تو چیزی دیوار نخواهد شدور فاصله نیز افتد بسیار نخواهد شدبا عشق، تنفس هم یک حادثه ی تازه ستدر قصه ما چیزی تکرار نخواهد شدتا سقف و ستون باشند دست من و چتر تو بر ما شبحی حتی آوار نخواهد شداز دیده سفر کردن ، آغاز ز دل رفتنهر بار اگر می شد اینبار نخواهد شدشاید دلی از یک دل آزرده شود ، اماهرگز دلی از یک دل بیزار نخواهد شدپ.ن.1. حسین منزویپ.ن.2. برخی از انسان ها فقط ساخته شده اند تا مدل باشند. تا نگاهشان کنی و از برق نگاهشان خوشحال باشی و فکر زیبایی لبخندشان فکرت را پر کند... ولی در هر صورت جایشان همان پشت شیشه است. کافیست بیایند نزدیکتر، کافیست حرف بزنند... کافیست راه بروند... و دیگر آنی نباشند که در نگاه اول میدانستیش...پ.ن.3. خلاصه میکنم سیزده روز رو. مهمونی، مهمونی، مهمونی ،مهمونی، عروسی، مهمونی، مهمونی، اردو و سیزده بدر!! سیزده روز تنبلی محض و خسته کننده و چقدر خوش گذشت در عین حال. از اون دو هفته هایی بود که برگشت به بابلسر سخت تر از همیشه میشه.پ.ن.4. لزوما هرکس که میره مسجد برای نماز نمیره... و لزوما هرکس که با یک مجرم صحبت میکنه همدستش نیس! ممکنه وکیل باشه یا قاضی یا فقط تنها یک دوست. تفاوت توی نگاه ها خیلی زیاد بود. خیلی. یک نفر به خاطر گوشه گیری از اون جمع مواخذه م کنه و یک نفر به خاطر بودن تو اون جمع!  انسانها دیدگاه های مختلفی دارن و ازادن مطابق افکارشون عمل کنن. اما حق ندارن بقیه رو هم مجبور کنن! فاصله ی آدمها این روزها به دور بودن های فیزیکی نیست. به فکر و چیزیه که تو سرشونه. پس هیچوقت قضاوت نکن! هیچوقت! (اولین و آخرین باره که مخاطب خاص شدی! حس و حال تنفرتو نگه دار. به نفع همه مونه!)پ.ن.5. ات فریده: مریم حرف زد! احسان رو شناخت :) این یعنی پیشرفت!!پ.ن.6. حس ها عجیب به هم منتقل میشن.  مطمئنی که از یک نفر خوشت نمیاد. اونم میفهمه و به گوشت میرسه که "  فلانی گفته سیمین ازش متنفره"... بعد از حس خودت خجالت میکشی و دلت براش میسوزه و اولین کاری که میکنی ادد کردنش تو فیسبوکته و یه پیام که :" بیخیال همه چی! بیا دوست باشیم!"پ.ن.7. دیدی بعضیا جاشون که عوض میشه خوابشون نمیبره؟! اوضاع منم یه چیزی تو همین مایه هاست. افکارم و روش زندگیم عوض شده ( و حتی بهتر!) اما آرامش...  یکی میگفت :"گناهانم رو بیشتر دوست دارم. چون صادقانه ترین انتخاب های من هستن!"پ.ن.8. "دماغشو که عمل کرد شخصیتش هم عوض شد"... و دیگه دوست دوران ابتدایی من نبود که میشناختمش... اردو خیلی چیزا رو ثابت کرد :)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۱/۱۵
خانوم سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی