~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین
پایت اسیر خط و نشان های جاده نیست مانند برق رفته ای و کار, ساده نیست غیر از خیال, هیچ, به گردت نمی رسد بحث من و فلان و سوار و پیاده نیست گفتم حریف طرز نگاهت نمی شوم این شیر نر حریف دو آهوی ماده نیست چرخ زمین به چرخش چشم تو بسته است در دوره ای که میکده و جام و باده نیست گفتی چرا به خاطر من شعر می شوی? عشق است, جای چون و چرا یا اراده نیست خوبش همیشه مال تو, بدهاش مال من در شعرهام واژه بلااستفاده نیست فرزند کوچک هنرم, شاهزاده ام در قصر آرزوت مگر شاهزاده نیست?! "مرتضی لطفی" پ.ن.1. بعضیا رو اونقد دوست داری و برات مهمن که اگه بگن " آسمون روز سیاهه " ، حتی اگه با چشم خودت ببینی آبیه و میدرخشه بازم میگی " سیاهه! من اشتباه میبینم!  "  بله! خاطر بعضیا اینجور واسه ما عزیز شده! و هرکار میکنم که براش بهترین باشم بازم راضی نیست! کاش حداقل یه مثال برام میزد که  " بهترین" براش دقیقا یعنی کدوم یکی از دخترای اطرافمون؟! شاید کار من راحت تر شه که برای بهترین بودن اینقدر چند جانبه عمل نکنم! که همه میگن :" سیمین! آسمون آبیه!" اما من هنوز بر اساس حرف همون یک نفر همه چیو دودی میبینم!  پ.ن.2. بچه ها رو دیدی؟ وقتی که میبینن مثلا تلویزیون کارتون مورد علاقه شونو پخش نکرد شب با مامانشون قهر میکنن و غذا نمیخورن؟! یا مثلا عروسکشون رو به دوستشون قرض نمیدن!؟ کلا به خاطر فرار از ناراحتی ای که یک عامل براشون پیش آورده یا پناه میبرن به یک عامل دیگه یا یک نفر دیگه رو الکی تنبیه میکنن! من همین دیروز این بچه بازی رو در خودم اثبات کردم بعد از حدودا یک هفته! راه حلی هم براش ندارم! مثال از چاله به چاه افتادن رو شنیدی؟! یا مثل خر تو گل موندن؟!  حالا برای حل مشکل کدوم ضرب المثل رو پیشنهاد میکنی؟  "آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب" یا "ماهی رو هروقت از آب بگیری تازه ست" ؟! پ.ن.3.  از این شبایی که یهویی یه چیزی مثل خوره میفته به جونت متنفرم! از اون شبایی که  بیشتر از هروقت دیگه حس میکنی اگه همین الان بمیری به اندازه ی تمام روزای عمرت ضرر کردی! شبایی که از شدت ترس نمیدونی دقیقا باید چی کار کنی! شاید بهتر باشه خوندن کتابا رو نذارم واسه ساعت 12 شب تا اذان صبح! اصلا وقت مناسبی برای فهمیدن نیست!! شب برای همون خواب خرگوشی خوبه!  پ.ن.4. میدونی خوبی این کتاب تفسیر چیه؟! اینکه ادمو تا سرحد مرگ ازخدا میترسونه! بعد با همون خدا میاد ارومت میکنه! بعد تو سر درگم میشی! که اخه بلاخره کدوم سمت؟! بترسیم یا امیدوار باشیم ؟! به هر حال تو اون شب وحشتناک اگه این جمله ها نبود من ...  "غفران این بود که این سوختن را و این کسری را و این گرفتاری را بردارند و این گندها را پاک کنند و رحمت این است که دوباره به تو امکان بدهند و بودجه ای دیگر در اختیارت بگذارند و با سرمایه های جدید همراهیت کنند. غفران پاک کردن است و رحمت دوباره بخشیدن" پ.ن.5. و جالبه که تو یک شب کلا خودم شخصیت خودمو خورد کردم! شاید کار مناسبی نبود و آدم باید اتکا به نفس و اطمینان به خود و ازین حرفا داشته باشه اما اونقدر خودمو و کارهامو و افکارمو و احساساتمو زیر سوال بردم که ... اقا وحشتناک بود! وحشتناک! و هنوزم هست! و هنوزم برای هر قدمی که برمیدارم، هر دکمه ای که روی کنترل تی وی یا کیبورد یا لینک ها میزنم کلی سوال از خودم میپرسم! دلم عزلت نشینی میخواد در معنای واقعی! وقتی کسیو نبینی و مجبور به حرف زدن نباشی دیگه حداقل خیالت یه ذره راحتتره! والا! حداقل ازین "طائر" ها که تو این کتابه بود در مورد حق الناس یقه تو نمیچسبه! یعنی فقط خدا خودش بخیر کنه! هم ما رو هم زندگیمونو هم سرنوشتمونو! فعلا رسیدم به مرحله ی "آویزون شدن" پ.ن.6. اونقدر همه چی قاطی شده نمیفهمی کی راسته کی دروغ! امروز داشتم به این فک میکردم که اون بنده خداهایی که تو سپاه یزید بودن نماز جماعت میخوندن. به اسم اسلام مبارزه کردن با امام حسین. به قول همین آقای عین صاد (که الان کلا پی نوشت هام مربوط به کتابای اونه) صداقت درسته ک ه صداقته اما مهم اینه که تو چه هدفی پیش بره! خلاصه که این بنده خداها هم صداقت داشتن اما هدفشون ارزشی نبوده! مثل اینایی که فک میکنن " دولت ما مدعی دولت نائب امام زمانه و اعتراض بهش اعتراض به حکومت امام زمان ه و هرکی اینکارو بکنه پدرشو در میاریم"  (سخنان دادستان عزیز شهرمون بعد از تجمع چندروز پیش برای گرونی)... من در مقام قضاوت نیستم اما خود من فهمیدم خیلی وقتا میگفتم :"آدم نیتش پاک باشه همه چی حله" که خب خدارو شکر (یا شاید متاسفانه) این تنها توجیه نیست!!! پ.ن.7. دنیامون زیر و رو شد رفت دیگه!!! کلا خلاصه ی 7 تا پی نوشت اخیر ! به معنی واقعی رسیدیم به مجموعه ای از تضاد ها! ( که البته باز به قول آقای طاهری تضاد وقتی معنی پیدا میکنه که دنیا هدف باشه) کنار اومدن باهاش سخته! زمان میبره اما راه دیگه ای نیست!  پ.ن.8. ببخشید اگه شاید چیزی نفهمیدین! اما تنها راه آروم شدن تو این شبا همینه! نوشتن...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۵/۰۵
خانوم سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی