~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین
تمام آسمان اگربغض شودو سی و یک زمستانآنی بر سرم آوار ،باز هم شکوفه می کنمهزار باراز باور بهار. پ.ن.0. سامره حمیدیان پ.ن.1. فاز یه سری آدما مشخص نیس. آدمایی که مثلا برای پیاده روی یا خرید میان بیرون اما سطح تماس پاشنه ی 10-15 سانتی متری کفششون با زمین زیر 1 سانتی متر مربعه... یا آدمایی که هیچ مسئولیتی نسبت بهت ندارن یهو میان میگن نصیحت دوستانه بهت بکنم بعد یه چیزی میگن که آدم تو دلش چند تا لغت خوب نثارش کنه ، یا فاز آدمایی که فک میکنن من واقعا اطلاعاتی رو که دیشب جون کندم خوندم به صورت تقلب تو امتحان در اختیارشون قرار میدم ، یا فاز کسایی که فک میکنن من حاضرم برعکس این کارو هم انجام بدم ، یا آدمایی که فک میکنن دانشگاه پارکه، رو چمن دراز میکشن یا سیگار میکشن ، یا استادایی که سر کل کل با همکاراشون، دانشجوهای همکارانشون رو تنبیه میکنن ... اصن چقد آدما پیچیده شدن جدیدا! پ.ن.2. دیدی گاهی توهم میزنی یه پله ی دیگه وجود داره، بعد پاتو محکم میذاری رو  هوا و زیر پات خالی میشه!؟ یه حسی مث این میخوام! که یهو دلت بریزه. یه چیزی که هیجان داشته باشه. نه مثلا مثل امتحانا که بعد هرکدومش کلی ته دل آدم خالی میشه. پ.ن.3. بعضی اوقات سر لجبازی با خودت یه تصمیمایی میگیری که... باید فک کرد. قبل هر کاری. به همه ی جنبه هاش. به اینکه سر لجبازی ، سر درس دادن به یکی دیگه، سر لج یکی دیگه رو درآوردن ، خودتو مجبور به تحمل شرایطی نکنی که فقط زندگی تو خراب کنه. :-)برعکسش هم دردناکه ها! اینکه کسی به خاطر همین دلایل، تو رو تبدیل به همون شرایطی بکنه که باید تحملش کرد. یعنی تورو تحمل کنه تا روی یکی دیگه کم شه ... (این مصداق خاصی نداشت! حسش بد بود نوشتم!) پ.ن.4. جریان تحصیلات ما شده مثل آشپزی یاد گرفتن من!! انواع مدل غذا و دسر و خوراک های خوشمزه رو از اینترنت میخونم و تو یه ورد کپی پیست میکنم. مراحلش رو هم کاملا بلدم! اما دلیل نمیشه الان که رفتم خونه بتونم یه کیک شکلاتی با ژله ی رنگین کمان درست کنم. البته اونقد به خودم مفتخر و مغرورم که مطمئنم میشه... مثل همه ی ماهایی که لیسانس و ارشد و دکتر و پزشک هستیم اما فقط تئوریک! پ.ن.5. دوباره برنامه های انتخاباتی شروع شد :) سال اول کارشناسی یادش بخیر... چقد تفاوت بود!! همه دنبالش بودیم. چی میشه؟ کی میاد؟ کی میره؟ الان که فعلا فقط درگیر پروژه و موضوع تز و نمره ی پایان ترمیم! :| چقد بی تفاوتی بده! پ.ن.6. خوبه که یه نفرو تو دنیا داشته باشی که حتی وقتی چشات پر اشکه اما بازم خالصانه و از ته دل بخندی! حتی اگه لبات خنده رو نشون نده... اما دلت شد میشه. مثل همون پله که نمیبینیش و میترسی اما یهو محکم میشه جای پات... پ.ن.7. دلم یه عکاس همراه میخواد. که به خوبی خودم عکس بگیره ( همهی عکسای خوب عکسایین که من عکس میگرفتم و توش نیستم!) و همه جا همراهمون باشه تا هر چیزی رو که میخوام تا ابد باهام بمونه رو برامون ثبت کنه. اینطوری تو تمامش هستیم. نه اینکه فولدرهامون پر عکس دریا و اسمون و جنگل و گل باشه بدون خودمون! پ.ن.8. داریوش! همین آهنگی که شعرشو تو تایتل نوشتم :))
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۳/۰۸
خانوم سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی