~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین
پ.ن.1.  تو خوابگاه ، یک فرصت پیش میاد که با کسایی زندگی کنی که تو هر سطحی با تو یه دنیا متفاوتن. اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی. که همه شون قابل حلن جز تفاوت های اعتقادی... نمیگم مذهبی... حتی تفاوت اعتقادی بین دوتا ادم مذهبی یا بین دوتا غیر مذهبی. راهکاری که تو تمام این سالا با این آدما نشون میدادم "کنار اومدن" بود. اما الان " ignore " راه حلیه که جواب میده. پ.ن.2. من یک انسان با ارزش ها و اعتقاداتی هستم که بهشون رسیدم. حالا این ارزش ها گاهی با اسلام همسو شده ن و این تقصیر من نیست . پ.ن.3. همیشه بعد بحثا، کلی حرف به ذهنم میاد که کاش گفته بودم و چقد ممکن بود تاثیر داشته باشه. اما چون بحث خوابیده و به نتیجه ای نمیرسه مجبورم نگم اما احساس بدی دارم در موردش. پس یعنی یک شب بد!      1+ باید ببینینش تا مثل من تمام شب سردرد داشته باشین. سال آخر ارشد حقوق میخونه. چادری و با حجاب فوق العاده کامل. برای امتحانش داشت گوشی و هندزفری آماده میکرد برای تقلب. اسمی از حلال و حروم نبردم چون خودم خوشم نمیاد کسی برام نطق کنه. گفتم :" هم اتاقی من همین امتحانو داره، و حق اون به گردن تو میفته اگه تو سوال رو با تقلب نمره بگیری و اون ننویسه"  جواب داد :" تا فردا روضه بخون! اثری نداره" گفتم "تقلب دزدی محسوب میشه. بار اخلاقیش رو دوش توئه" یکی دیگه از دوستام گفت :"سیمین میدونی چرا وقتی تلویزیون رو روشن میکنن تا میبینن آخونده کانال رو عوض میکنن؟!" گفتم :"چون نمیخوان بشنون؟" گفت :"پس جمعش کن خواهر من!"             1.5 + یک وکیل، یعنی مدعی حقوق! و وکیلی که حتی حاضر به پذیرفتن حتی یک حق که به ضرر خودش باشه از الان راضی نیست، یعنی در آینده وکیل موفقی نخواهد شد. اما پولدار میشه چون راه های دور زدن رو خوب بلده.             1.75+ من، خانم وکیل ، و تموم دوستایی که به واسطه ی معدل اومدیم ارشد ، و شاید حتی مقاطع بالاتر، باید خیلی حواسمون باشه به اینکه مدرکی که داریم، به خاطر ضایع شدن حق یک نفر دیگه نباشه. چون ضد اخلاقه! نمیگم "برکت نداره" ، نمیگم "حرومه" ... میگم :زیر سوال ه! جالبه که این جریان "حق کسی رو ضایع نکنیم" تا وقتی دارن قانون میخونن میشه یک اصل، اما وقتی یکم جریان شکل مذهبی میگیره باعث تمسخر میشه.             1.86 + خیلی عجیب و سخت و بچه بازی و مسخره ست تقلب نکردن؟ خب دزدی و غیبت و دروغ همه شون زشت نیستن؟ (نمیگم "گناه" !) دلم سوخت! 2+ یک دوست دارم که نماز میخونه، روضه میره، صلوات و قرآن و اینا... حتی جانمازش رو زیر تخت نمیذاره چون گناه داره از نظرش، یا میگه مردی که سه جمعه پشت سر هم نره نماز جمعه نمازش قبول نمیشه، یا قرآن رو طبقه ی زیری قفسه کتاب نمیذاره... بهش گفتم "فلان کتاب رو من خریدم. میتونی دانلود کنی"  گفت :" مگه قبلش نمیشد؟" گفتم :" خب اون نویسنده زحمت کشیده کتاب رو نوشته، پس باید برای حمایت ازش هم که شده کتاب رو بخریم. مگه اینکه خودش اجازه ی تکثیر رایگانش رو بده" پوزخند زد. "حق الناس کیلو چنده؟ الان همه حق همو میخورن... حق خوردن این یکی با حق خورده شدنش خط میخوره اون دنیا همه با هم خط میخورن حسابا صاف میشه" ... من چی بگم آخه؟! دلم سوخت... 3+ قبلا یادمه که حتی اگه هنجار خلاف دین یا عرفی بود، تو خفا بود. میترسیدیم بگیم. میترسیدیم لوث بشه ونمیدونم تو شاید 3-4 سال چطوری همه چی اینقدر تغییر کرد؟! از دوستای دبیرستانم بگیر که اون سال ها همه تو یه سطح بودیم و الان فاصلمون یه دنیاست... تا دوستای دانشگاه که دیگه تفاوت های مربوط به جغرافیا هم دخالت میکنه.             3.5 + یه چشم بهم زدن و تغییر! تغییرات آزار دهنده... اینکه دیگه شمار دوستایی که حجاب داشته باشن به تعداد انگشت های دستت نرسه چون حتی کسایی که میشناختی یهو ازین رو به اون رو شدن. نسبت دوستایی که نماز میخونن به اونایی که نماز نمیخونن زیر 0.5 باشه . امیدی هست؟! قراره بین این انسان ها زندگی کنیم که خودشون نیستن. که تو یه چشم بهم زدن عوض میشن. قراره بچه های من بین بچه هایی بزرگ بشن که این ها تربیتشون کردن. اوضاع خیلی خرابه و حتی فکرش ترسناک تر. 4+ یه دختری هست تو خوابگاه به اسم نرجس. فوق العاده مذهبی. ساکت و آروم و بی آزار. میره و میاد و کار خودشو میکنه. کنارش یک دوست دارم به اسم ستاره. اعتقاد به چیز خاصی نداره. خدا براش وجود داره چون داشت میرفت امتحان بده گفت برای من ختم قرآن بگیرین و دوستم براش صلوات فرستاد دلش گرم بشه یا ازمون خواست دعا کنیم که حال دوستش خوب بشه. اما به بقیه ی چیزا زیاد معتقد نیس J خلاصه که نمیدونم چه دشمنی ای با نرجس داره. انگار نرجس با یه چنگک گلوشو چسبیده و نمیذاره ستاره نفس بکشه. اینجور انسان ها که راهشون رو خودشون پیدا کردن و فک میکنن امثال نرجس کورن، یا نمیفهمن، یا مجبور شدن و یا قربانی هستن، با وجود تمام ادعاهایی که دارن هنوز هم deep down inside فک میکنن که یه چیزی نسبت به اونا کم دارن. وگرنه دلیل این جبهه گیری های بی معنی چی میتونه باشه؟! 5+ بعضی حرفا bullshit ی بیش نیستن. از هر نظری بی ارزش محسوب میشن. اما چون گوینده ش طرفدار بیشتری در جمع داره و مردم حوصله ی کانال آخوندی ندارن باید ساکت بود و صحبت نکرد. وگرنه وقتی نرجس آخر شب برقای سرویس رو خاموش میکنه که اسراف نشه، چه دلیلی داره که بگن :" ما پول دادیم پس باید چراغا روشن باشه"؟! زحمتش فقط یک کلید روشن و خاموش کردنه! همین. 6+ دلم سوخت... دلم شکست... فک کن اوضاع اینجا چطوریه که من با این ذهن سرکش و انکار کننده شدم "مصلح" جمع... 7+ یه چیزایی بر اساس انسانیت درست تلقی میشن... نه صرفا چون اسلام اینو گفته. مثلا اگه الان این موضوع "دزدی" از طریق تقلب رو ستاره مطرح میکرد مطمئنا بازخورد جمع یه چیز دیگه بود. مطمئنم :(
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۱۶
خانوم سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی