شب ها همه چیز آرومه...
همه چیز قابل بخشیدنه... حاضری همه چی و همه کس رو ببخشی حتی خودت رو. خدا مهربون تره. نزدیک تره. واقعی تره. هرچی میخونی برات معنی خوبی داره...
اما برعکس صبح ها...
آغاز روز ینی تپش قلب... ینی احساس ترس... ینی یه روز دیگه شروع شد و قراره واقعا چی کار کنی با این روز؟ و هیچ کدوم از افکار مثبت شب قبل کمکت نمی کنه... حتی انگار خدا هم میره تو تایم اداری و سرش شلوغ میشه به اخبار انتخابات و اعدام و تولیت آستان قدس... دیگه وقتی برای یک آرامش دوستانه نداره.
پ.ن.1. ای قرار دل طوفانی بی ساحل من... بهر آرامش این خاطر شیدا، تو مرو #شفیعی_کدکنی
پ.ن.2. تو دو دیده فرو بندی و گویی روز روشن کو... زند خورشید بر چشمت که اینک من، تو در بگشا.... #مولانا
۹۴/۱۲/۱۶