- ارسلان اخلاق بد دارد؟ اذیتت میکند؟
- نه ولی خوب هم نیست. لج باز و مغرور است. هیچ آرزوی بزرگی نمی کند. هیچ خلاقیتی برای زندگی کردن ندارد. زندگی اش صد سال دیگر هم همین است. هر روزش مثل هم است و اصلا متوجه نیست باید چیزی را عوض کند... نمیدانم وقتی میخواهد فکر کند به چی فکر میکند. معمولی است. می فهمی؟ معمولی بودن بد است.
آرام می گوید : معمولی بودن بد نیست، خوب است. اصلا همین خوب است که روزهایش شبیه هم است. میدانی فردا کجاست و پس فردا و ده سال دیگر... دیگر بزرگ شده ایم شبانه. دوره آرزوهای بزرگ و شادی های عجیب و غریبمان گذشته. به نظرت زندگی باید چطور باشد؟ همه اش یک مشت چیز کوچک معمولی است. اگر قرار باشد خوشحال باشیم باید با همین ها خوشحال باشیم.
پ.ن.1. از کتاب «پاییز فصل آخر سال است...» از نسیم مرعشی
پ.ن.2. ما یک گروه هفت نفره هستیم. که از 13 سالگی با هم دوستیم. یعنی دقیقا از وقتی وارد مرکز فرزانگان شدیم. از این هفت نفر 5 نفرمون پزشک شدن. به جز من و یکی دیگه که رفتیم به سمت علوم پایه. هر 6 نفر فک میکنن که زندگی نفر هفتم از بقیه خیلی بهتره. سالی دو یا سه بار دور هم جمع میشیم. مثلا قرار میذاریم بریم یک کافی شاپ. همو میبینیم. هر کسی از زندگی شخصیش میگه. بعد دو سه ساعت دردودل هرکسی میشینه پشت فرمون ماشینش و میره سمت زندگی خودش و تو دلش میگه چقد خوب که زندگی من مثل اون 6 تای دیگه نیست.
پ.ن.پلاس- کتاب «پاییز فصل...» انگار کوچیک شده زندگی ما هفت نفره. داستان سه تا دوست که از اول همه ش قضاوت میکنی زندگی کدومشون بهتره. اما بعد کتاب برات باز میکنه که هیچ کس تو هیچ کجای دنیا زندگیش اونی نیست که تو دلت بخواد. اونی نیست که تو می بینی.
پ.ن.3. در مورد جمع هفت نفره و مشکلات و چالش ها و لبخندهاش حرف خیلی زیاده... خیلی :) باید یک روز رخت «خاله زنکی» بپوشیم و در موردش صحبت کنیم.
پ.ن.4. در goodreads.com عضو بشین. کتابایی که خوندین رو ثبت کنین. چالش کتاب خوندن برای خودتون ایجاد کنین. به کتابایی که دوست دارین امتیاز بدین و کتابایی که به نظرتون عجیب میاد رو نقد کنین. خوبه.