~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین


کلاس مطالعات اجتماعی

پایه پنجم


من : بچه ها، تغییراتی که تو اطرافمون رخ میده، یا به صورت طبیعی صورت میگیره مثل تغییر فصل، یا با دخالت انسان مثل جاده سازی. حالا شما برای من مثال بزنین. 

عطیه: خانم مثل گل!

من : باید فعلشو بگی! کاشتن گل با دخالت انسان صورت میگیره. مثل وقتی کسی باغچه شو گل کاری میکنه. اما رشد گل یک تغییر طبیعیه. 


ستایش: خانم مثل بجه دار شدن. طبیعیه. 

من : نه عزیزم. بچه دار شدن با دخالت انسان صورت میگیره. مامان و بابا ازدواج می کنن و بعد حاصل ازدواجشون به دنیا اومدن بچه ست. اما رشد و تکامل بچه که بزرگ میشه یک تغییر طبیعیه. 

ستایش : نه خانم. خدا بچه رو از گِل می سازه. بعد میذاره تو دل مامانش. این طبیعیه. انسان دخالتی نداره. 

من : ... باشه. اما حتما بنویس رشد بچه یک تغییر طبیعی!



پ.ن.1. تدریس تو مقطع ابتدایی پر از چالشه. هر کلمه ای بگی که اشتباه باشه یا با ذهنیت کودکانه شون متفاوت باشه سریعا گوشزد می کنن. و گاهی گوشه گود نگهت میدارن و نمیتونی هیچی بگی. نمیتونی براشون توضیح بدی، نمیتونی اشتباهشون رو تصحیح کنی و از یه طرف دلت نمیاد واقعا بعضی حقایق رو متوجه شن. کلاس "هدیه های آسمانی" پر از این چالش هاست. 

پ.ن.2. روز اول اونقدر برام سخت بود، و پر از ابهام، و پر از "حالا چی میشه" که روز دوم از شدت استرس مریض شدم. و دروغ چرا. پشیمون. با خودم گفتم :"راحت بودی. صبحا میخوابیدی، سازتو تمرین میکردی، زبانت رو میخوندی، سریال مورد علاقه تو میدیدی. دیگه شاغل بودن این وسط چی بود؟! اونم شغلی که نمیدونی هر ساعت قراره چی پیش بیاد."

پ.ن.3. بچه ها خیلی خالصن. خیلی خیلی. یهو وسط کلاس بلند میشن میان بغلت می کنن و باز میرن میشینن سر جاشون. یهو تو اوج درس دادن میگن :"خانم ما نمیدونیم صدای شما از کجا میاد اما هرچی هست خیلی قشنگه". یا مثلا میگن :کاش شما مامان ما بودین! هر چیزی توی ذهنشونه بدون ویرایش میگن. و اکثرا مثبت ه. حتی حرفای اشتباهی که می زنن همه انگار مثبته. شاید چون ما خیلی بزرگتریم اینطوری برامون دلنشینه. حتی اشتباهاتشون، حتی خطاهاشون. خیلی راحت میشه خندید و چشم پوشی کرد. از مزایای خیلی بزرگتر بودن "بخشیدن راحت" و "ناچیز دونستن مشکلات بزرگ" ه.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۱۶
خانوم سین

معلم_بانو

نظرات  (۱)

سلام
کاش این موقعیت برای من پیش میومد
وکاش فرصتش بود
و...
بهرحال هرچند آموزش و پرورش کودک کار مشکلیه ولی خوش به حالتون
انشالله موفق باشین

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی