~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برایت سیب‌آوردم نگاهش کردی و گفتی / که نقطه ضعف خود را کاش با شیطان نمی‌گفتیم

~:* بگو سیب... *:~

برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می‌خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد،...
چه کسی...؟!
چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟؟

آلبر کامو _ سقوط
------
قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ...

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
مطالب پیشین

بلاخره بعد سال ها داریم وسایل رو می بریم خونه. 

و می چینیم...

تصور من از خونه ای که قراره داشته باشم یک مبل راحتی جلوی یک پنجره ی بزرگ آفتاب گیر با پرده های حریر بود با کلی گل و گلدون اطرافش و یک میز پر از بیسکوئیت و شکلات و نسکافه و یک کتاب خونه کنار دیوار و یک چراغ فانتزی و خوشگل...

چیزی که بهش تبدیل شد یک خونه با کفپوش های چوبی، کنسول و بوفه های بزرگ، کریستال ها و میوه خوری های چینی و کابینت هایی پر از ظرفهایی که استفاده ازش بیش تر استرس آوره... که نکنه بشکنه...


پ.ن.1. می خواستم روی میز نهارخوری رو ظرف های قرمز و خالدارم رو بذارم که دو نفره خریدم مخصوص خودم و مهدی. «تمام زنان فامیل» مخالفت کردن. باید سرویس چینی توی دید باشه نه این ظرفای مسخره. 


پ.ن.2. می خواستم مبل های راحتیم رو گرد بچینم جلوی تلویزیون تا شب ها راحت با مهدی بشینیم و فیلم ببینیم. «تمام زنان فامیل» مخالفن چون حیفه فضای خونه با گرد چیدن مبلا گرفته بشه. 


پ.ن.3. می خواستم یک میز نهارخوری دو نفره بذاریم تو آشپزخونه. واسه صبحونه هایی که قراره با هم بخوریم... «تمام زنان فامیل» مخالفن. این خونه یک میز نهارخوری سلطنتی می خواد حداقل 8 نفره. نمیشه 4 تا مهمون بیان جلوشون سفره پهن کنین رو زمین بشینن. 



منتظرم این «شو آف» های زنان فامیل تموم بشه. این ویترینی چیدن وسیله ها، روی همه چی گل و روبان بستن ها، همه زیر و بم زندگی آدم رو جلوی چشم دیدن ها، شمردن تعداد متکا و بالشت ها...
 بیان ببینن که من غذاساز فیلیپس با کلیه ی امکانات دارم. چرخ گوشت هم خریدم. سرویس چینی و کریستال و آرکوپال و هزار مدل دیگه هم چیدم. قاشق چنگال سرویسم با دمِ دستی ها متفاوته.
 و بعد همّه چیز رو جمع کنم و بذارم تو کابینت ها. مبل هامو گرد بچینم، گلدونامو بیارم تو سالن، سرویس قرمز خالدار ظرف و ظروفم رو بذارم روی میز صبحونه خوری دو نفره ی مایه ی آبروریزی مون، اون مخمل های سنگین روی پرده ی خونه رو هم جمع کنم تا نور خورشید رد بشه... 
و بعد اندکی زندگی کنیم...


موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۱۶
خانوم سین

زن_زندگی

نظرات  (۱)

هووووووووف
واقعا مهمه که نظرشونو قبول کرد ؟ حتی جهت نمایش؟
پاسخ:
اگه مامانم هم تو جبهه شون باشه مجبورم. 
وگرنه خونه نو و عروسی و جشن و شادی رو از دماغم در میارن 
البته عملا دراومده تو همین 48 ساعت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی