« مریلین مونرو رو میشناسی؟ همون زن جذاب دوست داشتنی که با موهای مثل خورشید و چشم های دریایی کلی کشته مرده پیدا کرده بود... باور کن حرف نداشت. همه رو به دیوونگی می کشوند! اما اون تو سن سی و شش سالگی و در اوج زیبایی و محبوبیت با قرص خواب آور خودکشی کرد، مثل یک فاجعه بود؛ یه سری ها می گفتن افسردگی گرفته، یه سری هم می گفتن کشتنش، اما من میگم هیچ کدوم ازونا نبوده،
اون باهوش بوده،
اون نمی خواسته یک افسانه رو الکی کش بده، نمی خواسته چند سال بعد با پوستی چروک و یه مرگ طبیعی بمیره.
داستان مریلین مونرو مثل داستان های عشقیه. عشقی که تو اوج تموم شد، زیبا تموم شد.
من فکر می کنم مرلین بیش از اندازه باهوش بوده...»
پ.ن.1. کتاب «قهوه ی سرد آقای نویسنده» اثر روزبه معین. احتمالا خیلی از پاراگراف های کتابش رو تو شبکه های مجازی خونده باشین. یکی از کارهای خیلی جالبی که کرد این بود که قبل از انتشار کتابش یه سری قسمتای جالب کتابش رو پخش کرد از طریق کانال ها (طوری که من شنیدم!) و شناخته شد بیش از قبل. و تو سه ماه به چاپ بیست و ششم رسید!!!
پ.ن.2. «وقتی مادرش داشت درباره ی رنگ پرده های جدید با او صحبت می کرد لبخند ملیحی بر لب هایش نشست... خاطر جمع شد که در آن سوی خط همه چیز رو به راه است و مادرش آن قدری آسوده است که مجاب فکر کردن به چیزهای جزئی این چنینی را پیدا کند. رنگ پرده، گردوغبار روی شیشه، چروک پیراهن و شوری غذا، این دل نگرانی های ساده گرچه شاید در روزهای عادی به چشم نیایند اما در روزهای پرحادثه خوب می فهمانند که فکر کردن به آن جزئیات کوچک چه حال خجسته ای می خواهد. »
پ.ن.3. میدونی چرا خرس های قطبی طولانی می خوابن؟ گفتم نه چرا؟ گفت اون ها وقتی تنها میشن واسه فراموش کردن تنهایی می خوابن!
۹۶/۰۳/۱۵